گاردین - انتقادات روی کین از سرالکس فرگوسن تعمیم داده شده است به برخی از بازیکنان سابق پشت صحنۀ کنونی باشگاه و وی آنها را یک گروه «مافیا» می نامد، و می گوید که هیچ کسی جز خود او جرأت نمی کند در برابر "خانواده The Family" (خانوادۀ پدرخوانده، اصطلاحی مافیایی) صبحت کند!
برایان رابسون، کاپیتان سابق باشگاه یکی از مردان قدیم یونایتد است که در کانون استهزا و طعنه های کین قرار گرفته است، کینی که این سؤال را مطرح کرده است که آیا اولدترافورد به یک ورژن فوتبالی از دیزنی لند تبدیل شده است.
پدی کرراند، یکی از اعضای قهرمان 1968 اروپا با یونایتد نیز مورد طعنۀ کین واقع شده است. کین در مورد اختلاف نظرش با برایان رابسون در صحنۀ اخراج نانی برابر رئال مادرید در یک شانزدهم دوفصل قبل می گوید:
"وقتی که من به یونایتد نگاه می کنم، در حال حاضر پروپاگاندا در این باشگاه موج می زند (پروپاگاندا به معنای جریان جهت دار سیاسی در ارائۀ نظرات و به نوعی اصطلاحی مافیایی)، حرفهای یاوۀ زیادی گفته می شود، بازیکنان سابق زیادی از باشگاه در حال حاضر در باشگاه کار می کنند، قرارداد دارند با باشگاه، بازیکنان سابق از دهه های 60 و 70 برای یونایتد کار می کنند که همیشه سعی در بازی با افکار شما دارند."
"من این مشکل را با مسئلۀ نانی داشتم. نظر من این بود که نانی قصد ضربه زدن داشت، او دید که یار رئال می آید، قطعا هدفش آن ضربه بود - وی استحقاق اخراج داشت. ولی صحبتهای روبو (برایان رابسون) را در روز بعد به یاد دارم. روبو که برای من یونایتد کار می کند - و هرچند بازیکن بزرگی بود، ولی در خدمت من یونایتد است و وقتی در رابطه با من یونایتد نظر می دهد انتظار دارید چه بگوید؟ گفت که «کینی» - و من هنوز هم به یاد می آورم که با چه لحنی این کینی را گفت: «کینی تنها فرد در اولدترافورد بود که به نظرش آن صحنه کارت قرمز داشت.». خوب داور لعنتی هم در ورزشگاه نظرش کارت قرمز بود!"
"به همین دلیل است که من یک گام از یونایتد خود را عقب کشیدم و فاصله ی خود را حفظ کردم. منظورم را اشتباه متوجه نشوید، همگی آنها آدمهای خوبی هستند، ولی شرایط تقریبا مشابه یک گروه مافیاست. وقتی فکر می کنید آن صحنه اخراج است یا نظرتان مخالف دیوید گیل یا سر الکس فرگوسن است، جرأت دارید آن را بر زبان بیاورید! این افراد همیشه نظرشان این است که: «این من یونایتد است وای بر تو!» آنجا مثل دیزنی لند (پارکی موزه فرمی از شخصیتهای کارتونی میکی ماوس و ...) است - من یونایتد لند! جایی که هر طرفش تا چشم کار می کند آن میکی موس لعنتی را می بینید(بازیکنان سابق)!"
"پدی کرراند روی نظر همه سلطه دارد. پدی هنوز فکر می کند که در سال هزار و نهصد و شصت و هفت لعنتی به سر می برد! یونایتد 5-0 باخته است: «آه می دونی، تیم عالی بود!» پدی بی خیال! این بار به خاطر من بی خیال شو «نه نه، یونایتد عالی بود!». نه عالی نبود چرا آخه اینجوری میگی؟!"
کین در طی معرفی کتابش در باشگاه کریکت لنکاشایر کانتی، اعتراف کرد که اکنون حضور در بازیهای اولدترافورد برایش حس عجیب و نامأنوسی دارند ولی در سخنانی دیگر در مورد علاقۀ شدیدش به باشگاه گفت و از 12 سال حضورش تحت نظر فرگی در یونایتد به عنوان «بهترین زمانهای زندگی من» یاد کرد.
کین گفت که او نبوده است که «در جریان یک تور با همه در افتاده است» و اگرچه باز هم با دروغ خطاب کردن برخی مطالب کتاب اخیر فرگوسن که کین شک دارد شاید بیستمین کتاب وی بوده باشد (!) باز به وی حمله کرد، ولی به شیوۀ قابل توجهی عصبانیت کمتری در حرفهایش بود. اگرچه از روی شیطنت این جمله را در مورد فرگوسن گفت: "من می دانم که او خانه ش کجاست!"
شکایتهای کین به این مسئله نیز بسط داده شد که وی شنیده است بازیکنانی از دو باشگاه شهر منچستر گاهی برای شام بعد مسابقات بیرون می رفتند و یا وین رونی در عموم با بازیکنان سیتی ایکس باکس بازی می کرد. او گفت که در زمان آنها چنین خط قرمزهایی هیچ گاه نادیده گرفته نمی شد.
کین همچنین این داستان را یادآوری می کند که چطور به اریک هریسن، مربی جوانان بازنشستۀ یونایتد گوشزد کرده است بیش از آنچه باید از استقبال از وی در رختکن سواستفاده نکند و زیاد آنجا نماند: "اریک یک مربی عالی بود، از همۀ بازیکنای جوون مراقبت می کرد و جزئی از کلاس 92 و ادامۀ آن مسیر بود. ولی عادت داشت که همیشه به رختکن می آمد و توپها را امضا می کرد! یک روز به رختکن آمد و من گفتم: «لعنتی! اریک! هرچیزی جایی و زمانی برای خودش داره، اینجا رختکنه!»
کین باز هم بیشتر از هرکس دیگری در مورد خودش سختگیر بود. او اشاره کرد که با بالاتر رفتن سنش، آرامتر شده است، هرچند برای مواقع لزوم هنوز شعلۀ پایلوتش را روشن نگاه داشته است! (شعلۀ پایلوت شومینه: که برای استفاده در زمانهای دلخواه از شومینه روشن نگاه داشته می شود تا بتوان به راحتی مجددا آتش را شعله ور کرد!). و وقتی که از سالهای مستی و میخوارگی خود سخن می گوید، من جمله دعوایی که با چند اسکوزرز (لقب اهالی لیورپول) در مسابقات اسب سواری چستر داشت، اشاره می کند که خوشحال است آن زمان مردم تلفن همراه دوربین دار با خود بیرون نمی آوردند! او گفت: «یا مسیح! اگه اینجور بود حتما زمانی را در زندان می گذراندم!»