سایت The Players Tribune مصاحبه هایی متفاوت و جالب با بازیکنان ورزش های مختلف انجام می دهد. گاهی از بازیکنان می خواهند به خودشان در سنی پایین تر نامه ای بنویسند. این بار از آرین روبن، هافبک هلندی و ۳۳ ساله بایرن مونیخ خواسته اند تا به خودش در ۱۶ سالگی نامه ای بنویسد. نامه جذاب و خواندنی از فراز و نشیب های دوران حرفه ای این ورزشکار پر افتخار.
آرین ۱۶ ساله عزیز! الان پنج شنبه بعد از ظهر است و مامان یک سره داره به مدرسه زنگ می زنه. اولش فکر می کنی اتفاقی افتاده، چرا نباید همچین فکری کنی؟ اولا که اصلا نگران نباش، همه چیز روبراه است. راستش می فهمی که اوضاع حتی بیشتر از «روبراه» خوبه! اما چیزی که مامان قراره بعد از اینکه تو بهش زنگ زدی بهت بگه رو باور نمی کنی. اصلا انتظار همچین چیزی رو نخواهی داشت.
وقتی می ری تا در یکی از زنگ تفریح ها بهش زنگ بزنی همه چیز برای همیشه تغییر خواهد کرد، خیلی سریع.
پس بذار قبل از اینکه بهش زنگ بزنی و قبل از اینکه اتفاقی بیوفته یه چیزی بهت بگم که دوست دارم تا ابد توی ذهنت باشه: «همیشه با همان عطش و شوقی که همیشه داشتی فوتبال بازی کن. به پیشرفت ادامه بده، هر روز بیشتر تلاش کن، برای بهترین بودن. یادت بمونه باشه؟ هر اتفاقی هم که افتاد اون عطش رو فراموش نکن.»
«یکم قبل مربی تیم اول خورنینخن زنگ زد. اون میخواد که تو هم باهاشون برای بازی سفر کنی.» مامان بعد از اینکه بهش زنگ میزنی این چیزا رو بهت میگه.
میدونم که خارق العاده ـست، اوکی؟ چرا این بحث رو پیش کشیدم؟ خب اخیرا درباره این موضوع خیلی فکر کردم. به اون لحظه ای که همه چیز از اونجا شروع شد. یک فصل دیگه تموم شد (۱۷ سالگی تو) و فصل جدیدی همین هفته شروع میشه. تو ۳۳ ساله ای و داری تحت قراردادی یک ساله بازی می کنی، کی میدونه بعدش چی میشه؟
و هر چی پایان دوران حرفه ای ورزشی تو به واقعیت نزدیک میشه بیشتر و بیشتر به نقطه آغاز فکر می کنی. جایی که فوتبال دیگه یه بازی نیست.
اون اتفاق زمانی افتاد که تو پا به خرونینخن گذاشتی. و خرونینخن همان فرصتی خواهد بود که تو را به آیندهوون می برد، و سپس آیندهوون تو را به به سمت چلسی هدایت می کند. در ۲۰ سالگی در لیگ برتر خواهی بود.
رئیست؟ اسمش ژوزه مورینیوست. باید آماده ات کنم پسر. چون اون از تو توقع خیلی زیادی داره، همینطور از بقیه. به سرعت تفاوت بازی کردن برای یک تیم لیگ برتری را متوجه خواهی شد. نیاز داری که سرسخت تر، قوی تر و سریع تر باشی.
وقتی به اونجا می رسی باید خودت رو از اول ثابت کنی. و هر هفته باید خودت رو به ژوزه ثابت کنی تا بتونی توی ترکیب قرار بگیری. ببین خیلی در مورد ژوزه حرف زدیم. اون شخصیتی قوی داره و زیاده خواهه. اما تو هم هر بار شروع به بازی کردی به همان اندازه نسبت به خودت زیاده خواه بودی. با دید دیگه می شه به این موضوع به عنوان یه مچ عالی نگاه کرد. او می خواهد بهترین عملکرد تو را هر روز درون زمین ببیند. و همه چیزی هم که تو می خواهی ارائه کنی بهترین عملکرد خودته. فرقی هم نمی کنه درون زمین تو یه مسابقه باشه یا یه جلسه تمرینی.
یا شاید حتی برگشتن از یک مصدومیت.
بله، برای اولین باری است که به این شیوه به چالش کشیده خواهی شد. استخوانی شکسته در پا، آن هم در یک بازی پیش فصل چیزی نیست که تو برای شروع کارت در انگلیس می خواستی. برای بیش از دو ماه از میادین دور خواهی بود، اما این برای تو انگیزه بیشتر برای اثبات خودت به تو میده. اثبات خودت به ژوزه، به هم تیمی هایت، به استمفوردبریج و هواداران.
میخوای به همه نشون بدی که چه کار هایی می تونی انجام بدی.
و همین طور هم خواهد شد؛ با گل دقیقه ۷۲ در اولین استارت در استمفوردبریج در نوامبر ۲۰۰۴.
درست در مقابل محوطه جریمه و درست روی پای چپت.
(اما درباره پای چپت! بطور مشخص، بازی در وینگ راست، کشیدن به سمت وسط و شوت زدن با پای چپ؟ روش کار کن. تمرین کن. بیش از چیزی که بتونی حساب کنی به کارت خواهد آمد. در این باره به من اعتماد کن.)
تنها دو سال خواهد بود اما چلسی برای تو قدمی مهم است. برای مربیان تو، برای کنار آمدن با مصدومیت ها مهم خواهد بود و البته آن باشگاه برای تو همواره چیز خاصی خواهد بود. در این باره اعتبار و احترام زیادی برای ژوزه قائلم، اون میدونه که چطور یک تیم بسازه، چطور یک تیم خلق کنه. و آن تیم؟ خیلی تیم خوبی بود!
نه فقط به خاطر اینکه بازیکنانی نظیر لمپارد و دروگبا و پیتر چک و جان تری درون زمین هستند.
بلکه به خاطر اینکه بازیکنانی نظیر لمپارد، دروگبا، چک و تری خارج از زمین هم حضور دارند.
همه در اون تیم به فکر هم هستند. همه به باشگاه فکر می کنند. جو تیم در اون دوران شگفت انگیز است. خیلی از بچه ها که مدتی در باشگاه بودند از تو مراقبت خواهند کرد اما هیچکس از دیگری مهم تر نیست، نه فقط برای تو، بلکه برای همه و حتی جان تری.
یک وینگر هلندی چه چیزی میتونه از یک دفاع وسط انگلیسی یاد بگیره؟
همه چیز!
ولی مهم ترین چیزی که یاد میگیری اینه که برای یک کاپیتان و رهبر بودن چه چیز هایی لازمه. او کسیه که تو میتونی باهاش صحبت کنی، چه درباره فوتبال و چه درباره هر چیز دیگه ای. او کسیه که نصیحت می کنه و تو رو تشویق می کنه. تا جایی که میتونی ازش چیز یاد بگیر. او کسیه که از هیچ تلاشی برای باشگاه دریغ نمیکنه. طوری که او برای باشگاه اهیمت قائل میشه رو یاد بگیر، او از دقیقه اول حضور تا آخرین لحظه به باشگاه اهمیت داده، از همه بازیکنان حمایت می کنه و همینطور از همه اعضای باشگاه. و همین کار را خارج از زمین هم انجام می دهد.
مطمئن نیستم که در همان دوران متوجه بشی که جان چقدر روی تو تاثیر داره. پس حسابی قدر لحظاتی که در کنار اون داری رو بدون. دیگه هرگز کنار شخصی نظیر او بازی نخواهی کرد. یا حتی اتفاقی مشابه بازی برای چلسی را تجربه نخواهی کرد. عنوان و جام هایی در هلند به دست خواهی آورد. ولی در چلسی، تو بخشی از تاریخ خواهی شد. اولین فتح لیگ پس از ۵۰ سال. اون موقع درست متوجه کار بزرگی که انجام داده اید نمیشی چون مصدوم هستی. اما از آن لحظات لذت ببر، بیش از چیزی که من در آن زمان لذت بردم. تمام کمال قدر آن را بدان چون تو هم بخشی از آن تیم بودی. تو مهم بودی و سهم خودت را ادا کردی.
و بعد به تیم کمک کن تا عنوان دیگری را درست سال بعد از آن کسب کند.
بعدش؟
قدم بعدی از راه خواهد رسید.
رئال مادرید.
در انگلیس از همان بازی اولت متوجه خواهی شد که هواداران فوتبال را زندگی می کنند و با آن نفس می کشند. اما در اسپانیا... کلا مسئله متفاوت است. آنها فوتبال را زندگی نمی کنند و آنرا تنفس نمی کنند. فوتبال تنها بخشی از... زندگی آنهاست.
اما پس از آن و بعد از دو سال در خواهی یافت که فوتبال... تجارت هم هست.
و از این موضوع اصلا خوشحال نخواهی بود.
میبینی؟ تا این لحظه هر چیز و هر اتفاقی با عقل جور در آمده. از پسر بچه ای که در مدرسه و زمین های کوچک فوتبال بازی می کرد تا خرونینخن، آیندهوون، چلسی و رئال مادرید. تا فتح لیگ ها و جام ها و رسیدن به نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا.
همه اینها همیشه برای پیشرفت است. برای ارتقا یافتن، برای یافتن، برای یک چالش جدید.
مسئله همیشه برداشتن قدم بعدیه، این ها چیز هایی هستند که تو همیشه میخواستی بازیت اونطور باشه.
اما بایرن؟ تو آن را به عنوان یک گام رو به عقب می بینی، یک پسرفت. البته که آنها دارنده عنوان لیگ و جام حذفی هستند اما برای تو، در آن لحظه دغدغه اصلی فتح لیگ قهرمانان اروپاست، چیزی که بایرن از نظر تو مدعی آن نیست. در چلسی و رئال مادرید هم تو به آن دست نیافتی.
و میدونم که وقتی درباره انتقال به بایرن می شنوی چی با خودت میگی: "حالا دیگه عمرا بتونم اون (لیگ قهرمانان اروپا) رو ببرم."
رئال مادرید در آن دوران بهترین تیم دنیاست و این را کاملا حس خواهی کرد که با آنها بر قله قرار داری و هر چیزی غیر از آن پسرفت خواهد بود.
اما چیزی هست که میخوام بدونی: هرگز در زندگیت به این اندازه در اشتباه نبوده ای.
چون آمدن به بایرن بهترین تصمیمی خواهد بود که در زندگیت گرفتی.
تو بخشی از چیزی به مراتب بزرگ تر در بایرن خواهی بود. چون موفقیت به درون زمین خلاصه نخواهد شد بلکه به همه مراحل مربوط می شود. خواهی دید، مالی و جهانی. در آلمان و سراسر اروپا آن برچسب ها و آن رنگ ها معنی پیدا خواهند کرد.
کسی ازتون انتظار نداره ولی در فصل اول به فینال لیگ قهرمانان اروپا خواهید رسید.
در سال ۲۰۱۱ خیلی زود حذف می شوید اما سال بعد... سال بایرن خواهد بود. فینال لیگ قهرمانان سال ۲۰۱۲ در برابر تماشاچیان هواداران خودی در آلیانس آرنا در برابر تیم سابقت چلسی!
نمی شد بهتر از این رقم بخورد.
به جز اینکه... نمیدونم چطور بهت بگم ولی... همه چیز تبدیل به یک کابوس میشه.
درباره اون فینال حرف های زیادی زده خواهد شد. کار هایی که میتونستی بکنی... و نکردی. اما چیز دیگری هم وجود داره که کسی اون رو نمی بینه و کسی در موردش نخواهد نوشت. اون چیز درست در اولین تمرین، دو هفته پس از اون فینال اونجا خواهد بود. صادقانه بگم، تو همون روز بعد از فینال هم آماده برگشتن به تمرین بودی، اما شاید اون بازه زمانی همه چیزیه که تو بهش نیاز داری. چون وقتی بعد از اون دو هفته برمیگردی به تمرین... یه احساسی هست.
«روزهای اول» زیادی در دوران ورزشیت تجربه کردی و همه اونا یجورن. همه به آرومی به ریتم و هماهنگی برمیگردن و همه چیز از نو شروع میشه.
اما این بار نه. راستش این بار چیزی بیش از یک احساسه؛ این روحیه ـست. همه دنبال چیزی هستن، یک چیز. و واقعا اون رو میخوان.
انتقام.
و هر بازی، چه در بوندسلیگا یا جام حذفی یا لیگ قهرمانان خلاف آن فینال رقم خواهد خورد. هر پیروزی، هر گل بخشی از مسیر برگشتن به فینال و گرفتن انتقام خواهد بود.
اون شوت های پای چپی که درباره ـش بهت گفتم رو یادت میاد؟ بهش فکر کن.
وقتی آن سال دوباره به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسیدی بهش فکر کن. در نیمه دوم، بلافاصله بعد از اینکه بایرن پیش می افتد بروسیا دورتموند کار رو به تساوی می کشونه بهش فکر کن.
در دقیقه ۸۹ وقتی زمانی دیگه باقی نمونده بهش فکر کن.
از راست نفوذ کردن، کنترل با پای چپ.
و بذار بره.
هشت سالی که در بایرن هستی پر افتخار ترین روز های دوران حرفه ای تو خواهد بود. سه نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا. سه فینال. یک کاپ قهرمانی لیگ قهرمانان. شش عنوان قهرمانی بوندسلیگا و چهار جام حذفی.
اما به جز عناوین قهرمانی نمیدونم چقدر می تونم تو رو آماده کنم برای اینکه این باشگاه برای تو چقدر معنی خواهد داشت. شاید خیلی بیشتر از این حرف ها، چون تو انتظارش رو نداشتی.
خب پس دیگه چی میتونم بگم؟
فقط، یک چیز، حذف عجیبی از لیگ قهرمانان ۲۰۱۷ خواهد بود. من اون رو همونجا رها کردم.
اما چیزی که حقیقتا میخوام بدونی اینه که حتی در ۳۳ سالگی، اون عطشی که تو در ۱۶ سالگی داری هنوز پابرجاست. اون شوق برای بهتر شدن هنوز از بین نرفته. به عقب که نگاه می کنم فکر می کنم این همون چیزیه که ما را به چیزی که میخوایم میرسونه؛ اون شوق. برای برگشتن، برای به دست آوردن همه چیز از زمین، اصلا مهم نیست که قبلا چی به دست آوردی.
به خاطر همین مطمئن نیستم اون لحظه (لحظه خداحافظی) کی فرا میرسه و کی اون عطش از من جدا خواهد شد. نمیدونم که سال بعد خواهد بود، یا سال بعد از آن، فقط می دونم که وقتی زمانش برسه خواهیم فهمید که حالا زمان فکر کردن به چیزهای دیگه ـست.
شاید یک قدم به عقب برگشتن. شاید خارج شدن از این بازی. شاید هم برداشتن آخرین قدم برای ماجراجویی های دیگه؟
زمان خواهد گفت. و زمان خیلی خیلی سریع می گذره.
اما حالا، مامان رو خیلی منتظر نذار!
آرین