طرفداری- کنفرانس مطبوعاتی، سه دقیقه انفجاری را پشت سر گذاشت و گروهی از خبرنگاران بزرگ آلمان را مات و مبهوت کرد. همه خبرنگاران در آن شلوغی با قلم و کاغذ مشغول به نوشتن بودند. جیووانی تراپاتونی، پس از شکست 1-0 به شالکه، آمده بود تا حرف هایی بزند و این حجم از شلوغی، می توانست مانع ادامه نشست مطبوعاتی شود.
سرمربی ایتالیایی در حالی که لباس تمرین قرمز رنگ بایرن مونیخ را پوشیده بود و با خشونت به سینه اش می زد، مشتش را گره کرد و در مقابل دیدگان کسانی که این نشست مطبوعاتی را تماشا می کردند، خطاب به بازیکنانش با لحنی تند شروع به صحبت کرد. او به حرفه ای گری مهمت شول و ماریو باسلر شک داشت و در حالی که مشخص بود نمی تواند آرامشش را حفظ کند، به انتقادات علیه بازی ندادن به این دو بازیکن، واکنش نشان می داد.
او زبان آلمانی را آشفته و اشتباه صحبت می کرد اما روزنامه نگاران دقیقا می دانستند منظور تراپاتونی چیست. او به شدت از اینکه در این رقابت حساس و مهم به شول و باسلر بازی نداده است دفاع می کرد و آن دو را به مانند یک بطری خالی، پوچ خطاب کرد. چیزی که مشخص بود، تراپاتونی داشت دیوانه می شد. این مربی افسانه ای که سابقه دو بار حضور در بایرن مونیخ را دارد، یک بوندسلیگا و یک جام داخلی را برای باواریایی ها به ارمغان آورد.
در فلسفه فوتبالی تراپاتونی، یک بازیکن آماده از لحاظ فیزیکی و ذهنی، خیلی بیشتر از یک سوپر استار اشباع شده موثر است. با وجود آن که بایرن مونیخ عنوان لیگ را از دست داد اما پایبندی تراب به ایده هایش، باعث شد هیچکس نتواند انتقادی به وی انجام دهد. همین ایدئولوژی تراپ بود که 10 عنوان لیگ را در چهار کشور مختلف برایش به ارمغان آورد و موفق به فتح یک جام اروپایی شد. این یک دستور العمل ثابت شده برای موفقیت بود. تراپ هیچوقت چه در زمان برد و چه در زمان باخت، به تفکراتش پشت نکرد.
او در طول دوران مربیگری خود، با بسیاری از این اتفاقات رو به رو شد. در واقع در سال 2013 وقتی ایرلند را ترک کرد، بسیاری از فوتبال دوستان این کشور ناراحت بودند. تراپ حتی پس از حذف مقابل کره جنوبیِ گاس هدینک که به عنوان «تحقیر ملی» از آن یاد می شود، به داشته هایش ایمان داشت.
در واقع، برای یک فوتبال دوست کم سن و سال، تراپاتونی اصلا سیمای جذابی نبود. آخرین تجربه مربیگری او در جمهوری ایرلند- پس از 40 سال مربیگری و کسب بیش از 20 عنوان و افتخار -به شکلی نه چندان مثبت، این پنج سال خاتمه یافت. وقتی او جانشین استیو استانتون شد، یکی از بهترین و تعجب آورترین اتفاقات تاریخ فوتبال ایرلند رقم خورد.
تاکتیک های ضعیف و غیرقابل انعطاف تراپ در ایرلند نشان داد، او ایمان چندانی به بازیکنان ندارد. این ترس و عدم اعتماد به بازیکنان باعث شد، ایرلند حتی از شکست یک تیم که در رنکینگ فیفا از آن ها پایین تر بودند، عاجز باشد. به هرحال، تراپاتونی نباید اینگونه به یاد آورده شود.او در سال های پایانی، در دوبلین با افکار درخشان خود، بازهم احترامی که لایقش بود را کسب کرد تا به عنوان یکی از بهترین ها دوباره نامش را بر سر زبان ها بیندازد.
در زمان ورود تراپ به ایرلند، او در چهار کشور مختلف عنوان داخلی کسب کرده بود و به حد کافی هم در رقابت های اروپایی، تجربه داشت. یکی از نکات درخشان در مورد زندگی تراپاتونی این است که او همیشه در موفقیت در نقاط مختلف جهان، ثبات و انعطاف پذیری لازم را داشته است. سالیان سال، مکان های جغرافیایی عوض شدند، سبک و فرهنگ زندگی عوض شدند اما فلسفه و سبک بازی، به هیچ وجه تغییری نیافتند. تراپاتونی در هرجای جهان به دنبال یک چیز بود؛ پیروزی.
این عزم و روحیه بالا، ریشه در دوران بازیگریاش دارد. 12 سال بازی برای میلان [از 1959 تا 1971] و کمک به این تیم در فتح دو جام اروپایی و دو عنوان سری آ، از او مدافعی به مانند یک صخره ساخته بود. در زمان بازیگری همه می دانستند روزی تراپاتونی مربی بزرگی خواهد شد. او درک فوق العاده ای از هماهنگی بازیکنان داشت و به این ادراک رسیده بود. همه این ها، میراثی از جنگ برای پیراهن مقدس میلان در زمین چمن سن سیرو بود. جیووانی از آن سال ها می دانست.
تراپاتونی در سال 1974 در میلانبه اوج خود رسیده بود اما تیمی که او باید خودش را نشان می داد، یوونتوس بود. او پس از اینکه در سال 1976 به عنوان مربی بانوی پیر منصوب شد، دوباره یوونتوس را به شکوه گذشته اش بازگرداند. یک فصل قبل از ورود تراپ به تورین، بیانکونری توسط مونشن گلادباخ از رقابت های اروپایی حذف شده بود و اسکودتو را هم توسط تورینو، از دست داد. با این حال تراپاتونی که توسط میلان بی رحمانه رها شده بود، مسئولیت درخشش دوباره یکی از بزرگترین تیم های ایتالیا را بر عهده گرفت.
در حالی که انتظارات زیاد بود، تراپ یکی از بزرگترین تحولات تاریخ فوتبال را در یوونتوس رقم زد و این اصلا مبالغه نیست. مدت زیادی طول نکشید که با به ارمغان آوردن جام یوفا برای یوونتوس در سال 1977، نامش را در تاریخ باشگاه نوشت. اما این آغاز یک مسیر طولانی پر از افتخارات و جام های مختلف بود. او در یوونتوس تبدیل به پادشاه شده بود. به بازیکنانش یاد داد، راه های زیادی برای گلزنی وجود دارد. او به کوچکترین جزئیات هم اهمیت می داد. او به این عادت رقیب که در ضربات آزاد ناخوداگاه می پرند، دقت زیادی می کرد و اغلب در ضربات کاشته، به میشل پلاتینی می گفت توپ را از زیر پای بازیکنان به سمت دروازه بفرستد.
همه این ها در مورد جزئیات و کنترل بازی بود که باعث شد تراپاتونی به چنین شخص قابل احترامی در یوونتوس تبدیل شود و دقیقا عطش سیری ناپذیر این مرد خوش فکر بود که موفقیت را در دهه بعدی برای بیانکونری تضمین می کرد.
به قلم Matt Gault از وبسایت Thesefootballtimes