به همین منظور تصمیم گرفتم تا با نوشتن این مطلب، مروری داشته باشم بر آنچه که به این کشور و مردم اش در جنگ سخت و نابرابر بوسنی گذشت. شاید دیدن و خواندن این یادداشت آن هم در سایت ورزشی طرفداری کمی برای دوستان نامتعارف و عجیب باشد، اما امیدوارم کمی وقت بگذاریم و بخوانیم تنها گوشه ای از تمام وقایع سخت و تلخی را که بر مردم بوسنی در جنگ سه ساله در برابر صربها و کروواتها گذشت. به امید روزی که دیگر شاهد هیچ جنگی در دنیا نباشیم.
مقدمه: (برگرفته از چند سایت و وبسایت مختلف)
بیست و یک سال پیش در قلب اروپای متمدن و در میان سکوت کشورهای غربی، صربهای بوسنی، به جان مسلمانها افتادند. جنایات زیادی در این جنگ وحشیانه اتفاق افتاد که لکه ننگ آن تا ابد بر پیشانی مدعیان حقوق بشر خواهد ماند. از قتل عام و نسل کشی مسلمانان گرفته تا تجاوز به زنان و دختران مسلمان به منظور پاکسازی قومی و نژادی. در این جنگ بیش از 100 هزار انسان بی گناه کشته شدند، به بیش از 30 هزار زن و دختر تجاوز شد و چیزی حدود 2 میلیون نفر آواره و بی خانمان شدند.
تنها در یک عملیات صربها که شاید معروف ترین آن هم باشد، حادثه ای وحشتناک، همانند جنگ های قرون وسطی در شهر مظلوم “سربرنیتسا” اتفاق افتاد. در آن حادثه شوم که در حضور نیروهای سازمان ملل رخ داد طی مدت دو روز بیش از 7000 انسان فقط به جرم مسلمان بودن و استقلال طلبی به معنای واقعی قتل عام شدند .
با فرو پاشی کشور یوگوسلاوی در سال 1991، در مناطق مختلف این کشور برای استقلال همه پرسی برگزار گردید که طی آن مناطق اسلوونی و کروواسی اعلام استقلال کردند، هنگامی که همه پرسی منطقه بوسنی و هرزگوین انجام شد رای مردم مبنی بر اعلام استقلال بوسنی بود که فردای اعلام نتایج، صرب های داخل منطقه بوسنی به کمک صرب های صربستان به مناطق مختلف بوسنی حمله کردند، چرا که از نتیجه همه پرسی ناراضی بوده و نمی خواستند که بوسنی نیز همانند اسلوونی و کروواسی از صرب ها جدا شود.
با مرور وقایع فروپاشی یوگسلاوی سابق به شش جمهوری مستقل در می یابیم که دستیابی به استقلال در جمهوری بوسنی و هرزگوین با اکثریت مسلمان در مقایسه با جمهوریهای دیگر با اکثریت مسیحی (اسلوونی، کروواسی، مقدونیه) تلفات و ویرانی های سنگینی را دربرداشت و خون های زیادی بر زمین ریخته شد. این درحالی بود که در هیچ یک از جمهوریهای با اکثریت مسیحی چنین حوادثی حتی در نازلترین سطح اتفاق نیافتاد و استقلال طلبی در این جمهوریها در فضایی بدور از خشونت و خونریزی صورت گرفت و دقیقا به همین علت است که مسلمانان بوسنی و هرزگوین دولت های اروپایی را به همدستی و مشارکت در جنایات صرب ها متهم می کنند و آنان را در قتل عام هزاران انسان بی گناه شریک جرم می دانند.
در اوایل سال1995 با میانجیگری آمریکا و اروپاییان یوگسلاوی سابق با استقلال بوسنی موافقت کرد و برای پایان دادن به جنگ قرار شد نیروهای حافظ صلح در مناطق حساس بوسنی مستقر شوند. این درحالی بود که شورای امنیت سازمان ملل در سال ۱۹۹۳ (۱۳۷۲) هنگامی که صربها حملات خود به مناطق مسلمان نشین را تشدید کرده بودند شهر سربرنیتسا را به همراه سارایوو، توزلا، گوراژده و بیهاج منطقه امن اعلام کرده بود. و این بدین معنا بود که این نسل کشی در مقابل چشم نیروهای حافظ صلح و در مناطقی که از سوی سازمان ملل امن اعلام شده بود بوقوع پیوست.
حالا تو برنده ای...
انگار همین دیروز بود، تمام مطالب اخبار و روزنامه ها شده بود نشان دادن صحنه های دلخراش جنگ بوسنی، حتی همان دو کانال نصفه و نیمه تلویزیون هم از هیچ فرصتی برای به نمایش گذاشتن صحنه های غمناک درد و رنج مردم مظلوم بوسنی نمی گذشتند. دقیقاً سه سال و نه ماه و یک هفته و شش روز جنگ در بوسنی ادامه داشت.
انگار نه انگار که بیست و چند سال از آن روزهای تلخ می گذرد، هنوز هم می توانم نوای آن آهنگ معروف را که می گفت:" سارایوو جهان را خواب برده." را در ته ذهنم بشنوم، آهنگی که بیش از ده بار در طول روز پخش می شد و دیگر جزیی از زندگی همه ما شده بود.
خودمان تازه چهار پنج سال بود که از شر جنگ خلاص شده بودیم، اما هنوز هم داغش برایمان تازه بود و وقتی که اوضاع و احوال آنها را می دیدیم شرایط برایمان بدتر هم می شد. خودمان داغ دیده بودیم و می دانستیم جنگ یعنی چه، طمع آوارگی را چشیده بودیم و آتش سوزاننده توپ و گلوله را با تمام وجود لمس کرده بودیم. شاید هیچکس دیگری مثل ما نمی توانست آن ها را درک کند چون که آن ها هم مانند ما مظلوم واقع شده بودند و درگیر جنگی ناخواسته بودند.
از آن اوقات بد و سیاه سالها گذشته است، اما هنوز هم هر چند وقت یکبار گورهای دسته جمعی کشف می شوند و بواسطه آمدن اجساد جدید داغ یک کشور تازه می شود. 18 سال از اتمام جنگ می گذرد، اما کوچه های سربرنیتسا هنوز بوی غم می دهند و جوبهای آب در کوچه های سارایوو رنگ خون دارند. 21 سال است که خاک غم بر در و دیوار شهرهای بوسنی پاشیده اند و مردمش در به در دنبال بهانه ای می گشتند تا بکنند این نقاب سرد و نمناک غم را از چهره کشورشان، دلشان جشن می خواست و روحشان شادی.
امروز اما روز دیگری بود، روزی که منتظرش بودند، روزی که خستگی از تن 4 میلیون انسان بیرون رفت و روحشان از خوشحالی پر کشید. امروز آن ها استقلال را جشن گرفتند، بعد از 18 سال، حالا دیگر ابراز وجود کرده بودند، خودشان بودند و خودشان، خبری از صربها و کروواتها نبود، امروز عروسی خوبان بود و جایی برای شیاطین وجود نداشت.
حقشان را گرفتند، بدون خونریزی، بدون تانک و توپ و گلوله، در میدان نبرد مستطیل سبز جنگیدند و سرزمین قهوه را فتح کردند، حالا دیگر آن بالا، میان درختهای بلند جنگلهای ریودوژانیرو، کنار دستهای باز شده مجسمه بزرگ مسیح، باد می وزد به پرچم آبی و زرد کشورشان.
بعد از گذشت 21 سال تلخ و اسفناک از آن جنگ نابرابر، نوبت آنهاست تا شادی و پایکوبی کنند، کوچه های سربرنیتسا و سارایوو امشب جشن را تجربه خواهند کرد، آنها می دانند دیگر جهان خواب نیست و می بیند که چگونه پسران رودخانه درینا فاتح نبرد شده اند.
آنها حالا دیگر هم استقلال دارند، هم مذهبشان پابرجاست و هم راهی عظیم ترین میدان ورزشی دنیا شده اند.
دیگر وقت آن رسیده است که دنیا مقابلشان بایستاد و بگوید:" سرت را بالا بگیر، حالا دیگر تو برنده ای."
منتخب چند عکس از جنگ بوسنی را می توانید در زیر مشاهده کنید:







رهبر سابق صرب بوسنی رادوان کارادزیچ، در دادگاه لاهه، او نماد یک چهره جنایتکار در طول جنگ بوسنی است، او یکی از مقصران اصلی نسل کشی مسلمانان بوسنی بود.
