اختصاصی طرفداری- تقابل رئال بایرن از ضربه سر معروف آنلکا تا گل های جیوانی البر به ایکر، تا ایستگاه های افنبرگ و کارلوس و تا پنالتی های آوریل 2012 و چه و چه همیشه برای خیلی ها کلاسیک ترین نبرد اروپایی است و شاید درستش آن بود که این سطح از آدرنالین در مرحله بعد یا ترجیحاً فینال کاردیف ترشح می شد با این همه برای مادریدسیمو که در سال های گذشته همواره در مظان اتهام در خصوص قرعه های آسان بودند هیچ چیز لذت بخش تر از حذف قوی ترین تیم این تورنمنت در این مرحله آن هم با این نتیجه نبود کما اینکه لوس بلانکوس برای اثبات شخصیت قاره ای خود نیاز به خواباندن مچِ گرم ترین گوی این بازی ها داشت. حالا رئال با خیالی راحت و پس از یک بازی سخت پا به دور بعد گذاشته است بازی که اگر مهاجمان این تیم قدری بیشتر قدر موقعیت های به دست آمده در بازی رفت را می دانستند و به آن همه قدرتی که پشت شوت هایشان می گذاشتند قدری زاویه را هم اضافه می کردند احتمالا خیلی بی درد سرتر برای آنها به پایان می رسید.
نمایش رئال در بازی رفت را می توان یکی از موفقیت آمیز ترین بازی های این فصل آنها دانست. اگرچه سایه سنگین اخراج خاوی مارتینز چون منشوری ما را مجاب می کند همه اتفاقات بازی را از پس آن ببینیم اما در شرایط 11 به 11 نیز اسپانیایی ها نمایشی بی نقص و با برنامه را ارائه دادند. بستن کانال های کناری بازی و گرفتن زهر حملات بایرن و نرسیدن توپ به مولر نشان می دهد تیم زیدان در کُشتن برنامه های تهاجمی بایرن موفق عمل کرده است به این موفقیت دفاعی باید تعداد بالای موقعیت خلق شده در فاز حمله را نیز اضافه کرد که همانطور که گفته شد و همه هم گفتند این هنر نویر بود که در کنار بی دقتی بی بی سی امیدهای باواریایی ها برای بازی برگشت را زنده نگه داشت. امیدهایی که فقط فرصت طلبی رونالدو می توانست آن را بدل به نا امیدی کند، رونالدویی که دوباره نشان داد حتی اگر دریبل زنی و سرعت خود را هم از دست بدهد همچنان یکی از بهترین تمام کننده های دنیای فوتبال است و راه گل زدن به نویر را نیز خیلی خوب بلد است.
رئال مطابق پیش بینی کارلتو در بازی برگشت هم گل خورد و هم گل زد اما آنچه به نظر من در هر دو بازی در فوتبالی که آنها به نمایش گذاشتند مشهود است تمرکز بالای بازیکنان این تیم است که به جز یکی دو لغزش کوچک، حقیقتا باور نکردنی است. شاگردان زیدان در هر دو بازی در لیست خود فقط 5 مدافع را در اختیار داشت که از این پنج نفر یکی دنیلویی است که خود موضوع نوشتاری دیگر است و دیگر ناچو که انتخاب چهارم برای دفاع میانی است. نمود عینی تمرکز بالای رئالی ها و آرامش این تیم، کارت نگرفتن سرخیو راموس در هر دو بازی است. به این مساله اضافه کنید این را که راموس در اکثر دقایق بازی باید پا به پای لوا می دوید و توپ را از روبن تکنیکی می ربود. وجه دیگر این بازی تقابل بهترین دفاع کنارهای فوتبال دنیا در سال های گذشته است. تردیدی نیست که با توجه به افت سرعت رونالدو و نبود بیل نقش دفاع های کناری در این فصل چیزی بیش از یک دفاع کناری صرف است. نمایش باور نکردنی مارسلو و کارواخال نقطه عطف نمایش تیم در هر دو بازی این مرحله بود. جدای از حرکت تکان دهنده مارسلو روی گل سوم که نقطه برخورد عشق، تکنیک و از خود گذشتگی در فوتبال است بستن جناحین مقابل یکی از خطرناک ترین تیم های جهان در کناره های زمین هنری است که در هر دو بازی مارسلو و کارواخال به نمایش گذاشتند.
فراموش کردن نقش زیدان و حواله دادن صرف آنچه در این 210 دقیقه رخ داد به شانس نیز کم لطفی بزرگی در حق زیدان است. رئال با آرایش اولیه 2-1-3-4 وارد زمین شد و بایرن با 1-3-2-4 معروف خود حضور دائمی تیاگو در عرض زمین باعث می شد تا مثلث های ایجاد شده بایرنی ها در دو سمت با آلابا،تیاگو و ریبری در چپ و لام، تیاگو و روبن در راست مدافعین حریف را در موقعیت دو به سه قرار دهند و همین مساله فرصت نفوذ به کانال های باز شده بین مدافعیت میانی و کناری تیم رقیب را برای وینگر های خطرناک بایرن فراهم کرد که نتیجه یکی پنالتی مشکوکی بود که روی روبن رخ داد و دیگری توپی که در همان نیمه اول تیاگو با دخالت مارسلو نتوانست تبدیل به گل کند. از همین رو تعویض زیدان و آوردن و وازکز و تبدیل سیستم به 1-4-1-4 برای بستن کناره های زمین، علی رغم نمایش نه چندان دلچسب وازکز در فاز حمله، تعویضی درست و قابل توجیه است. در کنار این ها اعتماد به جوان اول اسپانیا، مارکو آسنسیو در چنین آوردگاهی نشان از جسارت زیدان دارد. مارکو نه بخاطر نمایش دلپذیرش در این دو بازی نه حتی بخاطر گل استثنایی که به سویا در سوپر کاپ زد که از فصل پیش و با نمایش های بی نقصش در تیمی در اندازه های اسپانیول حجت را برای تحلیل گران فوتبالی تمام کرده بود. در مورد او احتمالا حق با دیوانه ترین مادریدسمو توماس رونکروست که اگر هلندی بود احتمالا کرایوف جدید لقب می گرفت.
و اما داوری، تردیدی نیست که اشتباهات داوری در این دیدار وجود داشت اما اینکه چه کسی نفع بیشتری از اشتباهات برد را باید موکول کرد به اهل این داستان و علاقه مندان آن. با این همه آن چه برای من عجیب است واکنش ها و تحلیل های بسیاری از مخاطبان ایرانی به اتفاقات و اشتباهات فوتبالی است. تردیدی نیست که کاسای قضاوت چندان جالبی در این دیدار نداشت اما تا این حد تکیه بر تئوری توطئه که در سطح کلان دست آویز سیاست مداران است و در سطح خرد ناشی از عدم توانایی ما در تحلیل درست مسائل برای جامعه جوان و اندیشمند ما قدری نگران کننده است. تردیدی نیست حذف بایرن در این مرحله برای هواداران این تیم با وجود ده نفره شدن در هر دو بازی مسئله ای خوشایند نیست اما نباید از یاد برد که آنچه تحت عنوان اشتباه داوری رخ می دهد اصولا خطای انسانی است و اگر به فرض اخراج ویدال که به زعم من و خیلی های دیگر می توانست خیلی زودتر رخ دهد، توطئه یوفا و سازمان های بین المللی باشد چگونه ممکن است کمتر از یک هفته قبل از این فاجعهِ بزرگی تاریخی و شب مرگ فوتبال و برچسب هایی نظیر این که به یکی از زیباترین شب های فوتبالی این چندسال گذشته چسبانده شده است(آن هم عمدتا از جانب گروه هایی که هیچ طرف داستان دیشب نبودند)، پنالتی ای تا آن حد غلط برای بایرن اعلام می شد که اگر تبدیل به گل می شد حداقل نسخه رئال برای بازی رفت پیچیده بود و شدیدا مناسبات بازی برگشت را تحت تاثیر قرار می داد، بعید است سیاست گزاری ها و خط مشی های استراتژیک سازمان های مذکور اینقدر کوتاه مدت و باری به هر جهت باشد که به فاصله یک هفته اینقدر از دست خوش تغییر باشند.
چه بپذیریم چه نپذیریم رئال حالا برای هفتمین بار پیاپی جز 4 تیم پایانی چمپیونز لیگ است و این موفقیت را باید به انبوه موفقیت های آن افزود. نمایش این تیم در برابر بایرن در هر دو بازی رفت و برگشت شایسته تحسین و احترام است و اگر عقلمان را ثانیه ای از شر عقده هایمان خلاص کنیم حتما می پذیریم که برای حضور در جمع 4 تیم برتر، با همه بزرگی رقیب، مادریدی ها شایسته تر از محترم ترین رقیب اروپایی خود بودند. تعدد و کیفیت موقعیت های خلق شده در هر دو بازی، نحوه به ثمر رسیدن گل ها، برنامه های مربیان در دقایق مختلف بازی، تعویض ها، شرایط دو تیم در موقعیت 11 به 11 همه و همه گواهی بر برتری قوهای سپید می دهد و در تقابلی چنین تاریخی و در ساحتی چنین مقدس گره زدن نتیجه به اشتباه داوری و دزدی و چه و چه حقیقتا کم لطفی به ارزش هایی است که این دو تیم را تافته های جدا بافته دنیای فوتبال کرده است. رئال تخت و تاج قیصر را به تاراج برد و بایرن ایستاده مُرد، و مگر توقعی غیر از این باید داشت که در هماوردی گلادیاتور ها، در پنجه در پنجه شدن آشیل و هکتور بازنده، همواره ایستاده می میرد، آنها شاید در دنیایی دیگر توانستند با هم دوست باشند، دیشب همان جایی بود که باید گفت: براستی که چیست این فوتبال.