اختصاصی طرفداری- خوشبختانه یا متاسفانه هیچ کدام از ما در فینال کاردیف توی رختکن یوونتوس نبوده ایم و اطلاعاتمان از چند و چون وقایع و کیفیت آن ها بر می گردد به همین مصاحبه هایی که تاریخ مصرفشان 24 ساعته است و از قضا همان 24 ساعت هم نمی توان به آنها اعتماد کرد. با این همه با وجود توئیت دنی آلوز و مصاحبه های به احتمال بالا نمایشی که از عادی بودن شرایط از گوشه و کنار بیرون می آید، رفتن دنی به صورت رایگان و فروش بونوچی با این سرعت به رقیب مستقیم در یک تابستان آن هم پس از شایعات فوق الذکر، گراهای معنی داری به هر ذهن معقولی می دهد که جملگی حکم می دهند: نمی تواند همه چیز اتفاقی بوده باشد، حتما خبری بوده است.
این که یوونتوس جای یاغی ها نیست، این که تا همین دیروز بونوسوتی بوده، اینکه رفت خدا به همراهش پشت سرش در را هم ببندد و چه و چه، حرف های امروز است و با احترام، بیشتر واکنش های ذهن های نیازمندی است که حقیقتا هنوز نپذیرفته اند بونوچی رفته است؛ آن هم به میلان! اگر خاطری آزرده نشود سگرمه ای در هم نرود واژه های واقعی تر دیروز با احترام بیشتری برای بهترین مدافع میانی حال حاضر جهان خم می شدند. سرسخت، مطمئن و جدی با پاس های قطری بلندی که با اندکی اغماض چیزی کم از آندره آ پیرلو هم نداشت رفته و آنچه برای من و این یادداشت حائز اهمیت است نه فقط رفتن او که رفتن هایی است که تبدیل به رویه جاری یونتوس بزرگ شده است. حتی اگر بپذیریم که در بین دو نیمه صدای بونو بالاتر از موسیقی گوش خراش دنی آلوز رفته است و آرامش ذهنی رختکن در آن برهه حساس، فدای خودخواهی دو بازیکن شده، باز هم رصد سیاست آندره آ در تابستان های این چند سال پالس هایی را به بیرون از تورین ارسال می کند که به باور من چندان خواستنی نیست.
اصولا کارت های رنگی در هر بازی برای داور ابزاری هستند که در جهت کنترل و اداره بازی به کار گرفته می شوند. کارت هایی که احتمالا در ذهن یک هوادار عامی فوتبال شاید تنها ابزار ممکن به نظر برسند، آن هم در حالی که گاهی یک نگاه، یک اخم یا چند کلمه به مراتب کارامدتر از همان کارت ها می توانند داور را در رسیدن به هدفش هدایت کنند. کار چندان شاقی نیست اگر داور از همان سوت شروع بازی لغزش های کوچک و بزرگ هر دو طرف را با کارت های رنگی مهار کند. تجربه هم نشان داده این رویه خیلی پایدار نیست و بعضی مواقع نتیجه عکس هم می دهد، قبح جریمه ها می ریزد و بازیکنان در وضعیتی قانون گریز خشونتی مهار نشدنی از خود نشان می دهند.
در همین تابستان سناریوی رفتن دوناروما یکی از بهترین نمونه هایی است که منظور نگارنده را نشان می دهد. هنر مدیریت، کنترل امور در شرایطی است که از قرار معلوم به نظر می رسد هیچ چیز تحت کنترل نیست. نگه داشتن دوناروما و تمدید قرارداد و حتی فروشش با رقمی که این بار سبیل میلان را چرب می کند نمونه روشنی از در اختیار گرفتن زمام شرایطی است که بیش از حد غیر قابل کنترل به نظر می رسید. همچنین در سال های قبل مسئله تمدید قرارداد راموس با رئال و رونی با یونایتد همه و همه نمونه هایی روشن از ایستادگی و مدیریت مدیران تیم هایی است که وجود پدیده های یاغی در مجموعه خودرا پذیرفته اند و آن را مدیریت کرده اند. از این منظر شاید، شاید مدیران یووه می توانستند اگر مسئله دلخوری، درگیری یا هر چیزی از این جنس بین بونوچی و آلگری بوده را با مدیریتی صحیح تر رتق و فتق کنند و درب خروج را اینقدر ساده به یکی از ارزشمندترین داشته هایشان نشان ندهند که اینقدر راحت کارت قرمز نشان دادن هم چندان هنر نیست.
از دست دادن ستاره ها و بازگشتی درخشان تر در این سال ها بیش از یک واقعیت فوتبالی برای هواداران یووه تبدیل به پرستیژی رشک آور شده است. با وجود تمام رفتن های تابستانی سهم آنها از بهار، قهرمانی های پیاپی در سری آ بوده و حضورهای بسیار درخشان در چمپیونزلیگ. صد البته هم که حق با آن هاست چه آنکه پس از رفتن ویدال، پوگبا، پیرلو و توز و... هر سال نمایشی درخشان تر از سال قبل از آن ها دیدیم ولی عقل سلیم هم ایجاب می کند تا این حد نگاهی خطی و تک متغیره میان موفقیت های سالانه و فروش ستاره ها نداشته باشیم. بیراه نیست اگر بگوییم در کنار "شایستگی غیر قابل انکار یووه" میلانی که شماره 10 آن بر تن هوندای ژاپنی بود و مشکلات مشابه اینتر و کوتاهی قامت رم و ناپولی برای سرشاخ شدن با یووه مسیر هموار یووه برای قهرمانی در ایتالیا را اگر هموارتر نکرد حداقل دشوار هم نساخت. نشان به آن نشان که در همین سایت طرفداری، دو سال قبل کاربری یوونتوسی زیر پست حذف یووه در برابر بایرن نوشته بود:" این فصل هم برای ما تمام شد، قهرمانی های تکراری در سری آ و عدم قهرمانی در چمپیونزلیگ". این اندازه اطمینانِ خاطر از بردن سری آیی که تا همین چند سال پیش پنج شش مدعی پر و پا قرص برای قهرمانی داشت کمی غیر عادی است و دلیلش به باور من همانی است که گفتم. این حرف ها داستان دیروز است و فردا داستانی نانوشته خواهد داشت.
میلان بسان گلوله برفی با شتاب دیوانه وار در حال بازگشت به گذشته است و رم با دی فرانچسکو و مونچی رویاهای بزرگی در سر دارد. اینتر هم دیر یا زود به جمع بزرگان بر می گردد و سال بعد سری آ به راحت الحلقومی این سال ها نخواهد بود و سال بعدترش خیلی خیلی سخت تر. در اروپا هم اخبار خوبی به یووه نمی رسد. فراموش نکنیم در این سال ها چلسی، منچستریونایتد، آرسنال، سیتی، میلان و اینتر هیچ کدام در چمپیونزلیگ نبودند یا اگر بودند همان بهتر که نبودند و خود این مساله در انحصار قدرت در چنگال چهار قدرت اروپایی کمک شایانی کرده است. با این وجود رئال مادرید از همین حالا به جز تیم قدرتمند فعلی اش برای دهه بعد هم سرمایه گذاری کرده آن هم چه برنامه ای. بارسلونا با ذره بین در صدد رفع نداشته هایش است و بایرن هم با کارلتو به هیچ چیز کمتر از قهرمانی در اروپا راضی نیست. در کنار همه این ها به هرم قدرت فعلی باید منچستریونایتد، چلسی، سیتی و میلان را هم اضافه کنیم. معنای بازگشت شکوه مندانه برای بانوی پیر در این سال ها چه بوده؟ قهرمانی های پیاپی در سری آ و نمایش های درخشان در چمپیونزلیگ. هزار البته که هیچ کدام ما خبری از آینده نداریم و شاید جواب تک تک این پرسش ها علیه فرضیات این یادداشت باشد اما گشودگی بیش از حد درب خروج در تورین با قدرت گرفتن سایرین در ایتالیا چه تاثیری بر برنده فصول بعد خواهد گذاشت؟ اگر با همین رویه پایه های قدرت بانوی پیر در ایتالیا تضعیف شد و سری آ از دست رفت چطور؟ آیا صرف رسیدن به بازی پایانی چمپیونزلیگ کافی است؟ مشکلات کالچوپولی برای تیمی که توان واریز 90 میلیون یورو برای هیگواین را دارد تمام شده است و آیا واقعا رسیدن به همین بازی پایانی در فصول رقابتی تر سال های بعد تا این اندازه شدنی خواهد بود؟
خانواده در ساختار فرهنگ ایتالیایی دارای اهمیت ویژه ای است و این هم از آن کلیشه های داستانی قدیمی است که یک فرزند ناخلف دستاوردهای پدر زحمتکشش را به باد می دهد. درست مثل ابرداستان سینمای تاریخ، پدرخوانده که همه آنچه به کد یمین و عرق جبین ویتو کورلئونه (مارلون براندو) کاشته بود و مایکل (آل پاچینو) پرداخته بود، وینسنت اندی گارسیا) به باد داد. معروف بود که جیانی آنیلی زودتر از هر کسی وارد باشگاه می شد. علی رغم مشغله های فراوانش سناتور ایتالیایی ریز مسائل باشگاه را هم می دانست، با بازیکنان صحبت می کرد و توامان مدیر و پدر آنها بود. آندره آ گفته یوونتوس من تازه آغاز شده، از بد روزگار این آغاز فعلا مصادف با فروش بونوچی است و مذاکره برای خرید برناردسکی و شاید شیک. می شود حدس هایی از آینده زد اما سال های بعد نشان می دهد، آندره آ کدام بود: مایکل کورلئونه یا وینسنت کورلئونه؟