مطلبی که امروز می نویسم در واقع مطلبی است که اواسط فروردین امسال قصد داشتم منتشر کنم، اما بعد از باخت یووه به ناپولی و ایجاد یک فضای به شدت احساسی و نگران کننده حول موضوع فکر کردم شاید بیان چنین مطلبی در آن فضا بازخورد مناسبی از طرف مخاطب نخواهد داشت. از آن روز تاکنون اتفاقات زیاد و عجیبی رخ داده و تغییرات بزرگی حاصل شده است ولی کلیت موضوع همچنان به قوت خود باقی است : "تابستان 2018 برای یوونتوس بسیار حیاتی و مهم است"
اما چرا؟
1- پایان دوران هسته ی برنده!
یکی از مهم ترین ارکان موفقیت یوونتوس در سالهای اخیر حضور هسته ای از بازیکنان بوده است که علاوه بر توانایی های فنی یک "عادت به قهرمانی" در خود داشته اند. گروهی که خوب میدانند در شرایط بغرنج و بحران های گاه و بیگاه چگونه شرایط را مدیریت کنند. چه واکنشی به پیش افتادن از رقبا یا عقب افتادن از رقبا نشان دهند. این دقیقا همان روحیه ای بود که در چند سال اخیر دست ناپولی، رم یا حتی اینتر را از جام دور نگه داشت و صدرنشینی های مقطعی آنها را بی حاصل گذاشت. کافیست به تفاوت مصاحبه های بازیکنان یووه در زمان صدر نشینی یا بحران با بازیکنان و مربیان این تیم ها نگاه کنید. این موضوع به قدری مهم هست که باشگاه هایی که میخواهند جام و قهرمانی کسب کنند سابقه ی قهرمانی بازیکنان را نیز به عنوان فاکتوری مهم در نظر میگیرند.
از هسته ی برنده ی یوونتوس که شامل: بوفون، کیلینی، بونوچی، بارتزالی، لیخشتاینر، مارکیزیو و آزاموا (بازیکنانی که حداقل در 6 قهرمانی از 7 قهرمانی یووه حضور داشتند.) در فصل 2018-19 فقط سه نفر باقی خواهند ماند، تازه با فرض اینکه مارکیزیو از تلاطم تغییرات در امان مانده و از یووه خداحافظی نکند. این خالی شدن از شخصیت می تواند ضربه ای بزرگ به یووه باشد و ایجاد بالانس مجدد در این زمینه ممکن است کمی زمان ببرد.
البته خبر خوش برای هواداران یوونتوس این است که در این سالها کم و بیش بازیکنانی با کاراکترهای مناسب خریداری یا تربیت شده اند. مثلا خرید رونالدو کمک بسیار خوبی به حل این معضل خواهد بود.
2- خالی شدن تیم از رهبر واقعی:
یوونتوسی ها سالها عادت داشتند در زمین یکی از بهترین رهبران دنیای فوتبال را ببینند. الکس دلپیرو کاپیتان و رهبری بی نظیر در زمین و بیرون زمین بود. با ورود کونته به یوونتوس کم کم دلپیرو از زمین حذف شد ولی در بیرون زمین نقشی انکار نکردنی در اولین قهرمانی یوونتوس داشت. بوفون اگرچه در حد دلپیرو نبود ولی کم و بیش نقش رهبری یوونتوس در زمین و بیرون از زمین را در سالهای پس از الکس به عهده گرفت. در همین زمان بازیکنانی مثل کیلینی و مارکیزیو نیز کاپیتان های دوم و سوم یوونتوس بودند. با خروج بوفون، حالا نوبت به کیلینی میرسد که رهبر یوونتوس باشد، اگرچه کیلینی هم کاپیتان و رهبر خوبی نشان داده است ولی به دو علت مشکل وجود دارد:
1- مصدومیت های زیاد جورجو: در سالهای اخیر جورجو بازیهای زیادی را به علت مصدومیت از دست داده و با تکرار این روند عملا بازی های زیادی در این فصل یووه باید از کاپیتان های دوم و سوم خود استفاده کند.
2- نبود کاپیتان های دوم و سوم خوب: شخصا معتقدم مارکیزیو از کاراکتر و روحیه ی خوبی برای کاپیتانی برخوردار است اما مشکلات فنی و افت شدید مارکیزیو باعث شده امیدی به حضور ثابت او در ترکیب نداشته باشیم. پس از مارکیزیو هم دیگر گزینه های کاپیتانی به بارتزالی، خدیرا، دیبالا، مانژوکیچ و ... میرسد.
3- ترکیب ناموزون:
شما هم ممکن است مثل من از گوشه و کنار دیده باشید که از آلگری انتقاد میکنند که با وجود تیمی پر ستاره (؟!) نتوانسته لیگ قهرمانان را به دست بیاورد. اما حقیقت این است در سالهای اخیر ترکیب یوونتوس بسیار نامتوازن بوده. بعد از خروج پیرلو و ویدال یا حتی پوگبا یوونتوس هنوز نتوانسته خط هافبک خود را ترمیم کند. یا بعد از مدتها یوونتوس توانست با خرید دنی آلوز یک دفاع راست تهاجمی و خوب جذب کند ولی بعد از یک فصل آلوز جدا شد و دشیلیو اگرچه خوب ظاهر شد ولی به هیچ عنوان حتی نزدیک به آلوز هم نیست. ساندرو هم با رفتن پوگبا و شایعات ادامه دار افت کرده و هنوز به استاندارد فصل 2016-17 خود فاصله دارد.
خط هافبک یوونتوس مدتهاستاز ترکیب مکمل و سازنده ای مثل پیرلو-پوگبا-ویدال فاصله گرفته و حتی نزدیک به آن هم نیست. در واقع خط هافبک کنونی یووه حتی اگر قبول کنیم از لحاظ فردی کیفیت دارد ولی نقش های مکمل درستی در آن وجود ندارد.و عجیب تر اینکه خبر یا شایعه ای جدی برای ترمیم این بخش به گوش نمیرسد!
4- طولانی شدن آرزوی لیگ قهرمانان:
در فوتبال چه از لحاظ فردی و چه تیمی هرچقدر یک رویا یا آرزو بیشتر به تاخیر بیفتد فشار بیشتر و بیشتر شده و رسیدن به آن هر سال سخت تر می شود. یوونتوس و لیگ قهرمانان هم این رابطه را با هم دارند و یوونتوس فقط به اولین قهرمانی نیاز دارد تا از شر این فشار بزرگ رها شود. مثل وضعیتی که رئال تا قبل از گرفتن دهمین قهرمانی به آن دچار شده بود و با گرفتن دهمین قهرمانی فشار کاهش پیدا کرد و به راحتی بسیار بیشتری در این مسابقات بازی میکند. یا وضعیتی که لیورپول به آن دچار شده و آخرین قهرمانی اش در لیگ برتر را کسی درست به خاطر ندارد. برای همین است که یوونتوس باید هرچه سریعتر فکری به این حال کرده و هر تابستان و بهار این Obsession را نداشته باشد.
5- قدرت گرفتن رقبا:
شاید ناپولی و رم در سالهای اخیر رقیب یوونتوس بودند و همیشه یک جا کم می آوردند اما اگر اینتر یا میلان رقیب یوونتوس مثل دو رقیب قبلی نخواهند بود و به خاطر ساختار و تاریخ باشگاه و حتی فرهنگ و فشار متفاوت هوادارن بهتر بلدند تا آخرین گام ها پا به پای یووه بیایند. البته ناپولی با تلاش هایی که در سالهای اخیر داشته قطعا در زمینه کاراکتر و ساختار پیشرفت های فراوانی داشته و امسال با حضور آنجلوتی قطعا شخصیت قوی تر هم خواهد داشت (البته توانایی آنجلوتی برای قهرمانی در لیگ بحثی جدا میطلبد) و امسال با سالهای قبل متفاوت خواهد بود.
رم هم با ثباتی که پیدا کرده و این حقیقت که امسال دومین سال حضور دی فرانچسکوست ممکن است داستانی متفاوت داشته باشد و فشارها را بهتر مدیریت کند. البته فقط زمان می تواند در این مورد قضاوت درستی داشته باشد.
از باشگاه میلان فعلا اخبار امیدوارکننده ای مخابره نمی شود ولی دیگر تیم میلانی به نظر میرسد امسال حرفهای بیشتری برای گفتن داشته باشد.