اختصاصی طرفداری- نقل است امین السلطان، صدر اعظم ناصرالدین شاه در مجلسی درباری با یکی از زنان شوخی کرد و زن تاب نیاورد. زنهای مجلس با هم متحد شدند و جوابش را با فحش دادند. زنان متحد تر بودند و مجلس را ترک گفتند. خانمها به شاه عرض کردند که خبر دارید صدراعظم شما به چه سان میرود:
نباشد به نزدیک دانا پسند شبان خفته و گرگ در گوسفند
پاسخ آسان است. ناصرالدین شاه خود غرق در عیش و عشرت بود و امین السلطان را به خود نزدیکتر از بقیه میدانست. حالا این وسط هر چند وقت یک بار شاید سرش هم بجنبد. مهم این است که جلال و جبروت همایونی آغشته به فساد نباشد و رعیت فکر نکند که دست راست قبله عالم، دنبال آزار زنان افتاده است.
با چهار برابر شدن قیمت نفت در سالهای ۱۹۷۵–۱۹۷۶ درآمد نفتی ایران به رقم ۲۰ میلیارد دلار رسید. پول بزرگی در میان بود و مجریان بزرگ طرحها همگی نزدیک به دربار و شاه بودند. اگر مشورتهای اسد الله علم و یا هویدا نبود شاه گاهی هواپیما را وسط شیراز پارک میکرد تا فلان معشوقه را ببیند. یا زمانی در کرمانشاه شاه شخصا پشت فرمان هواپیما نشست و وقتی علم از او پرسید که چرا هواپیما علیحضرت به سیم های کنار فرودگاه برخورد کرد. شاه گفت آنها را ندیده و چرخ هواپیما به آن خورده است. خلاصه آنکه پسر خجالتی محصل در سوییس حالا چنان در این دارالخلافه بزرگ شده بود که با چشمان ضعیف خلبانی میکرد و نمیدانست که نیوتن و جاذبه و هواگردی با هیچکس حتی وارث خدا هم شوخی ندارد. شاه با اینکه بسیار در خلوتش خجالتی بود، در مقابل رعیت نم پس نمیداد. آنها باید میدیدند که علیحضرت حتی با چشمانی ضعیف هم میتواند خلبانی کند.
قرار است به زودی موزه یکی از سران اسبق نظام بازگشایی شود و ملت ببینند که این عالم و سیاستمدار بزرگ چطور میزیسته است. اگر حرفهای رانندگان تاکسی را در مورد “مال پسر …است” را بگذاریم کنار، از عکس خود موزه متوجه نکتهای ساده میشویم. مبل خانه حاج آقا پاره است و خود ایشان در خاطراتش به تفصیل از کوبیده خوردن هایش نوشته و علاقه وافرش به گوشت گوسفندی و گوساله. حالا ما با یک مبل پاره مواجهیم و مردی که اینقدری داشته که در روز سه وعده گوشت گوسفندی مصرف کند. بقیه آوا ها را هم حذف میکنیم برای حفظ کیبورد. قرار است مبل پاره ببینیم و گمان نکنیم که آن بالاها ریالی اشتباهی جابجا میشود.
تیم فوتبال ما به بازیهای آسیایی رفت. استیلی تلویحا شل بازی کردن بازیکنان را پذیرفت و پا را فراتر گذاشت و از نداشتن چاره گفت. اینکه بقیه بودند هم این کار را میکردند. دفع توپهای دروازه بان ما مقابل میانمار شبیه بازی فوتبال علیحضرت با تیم ملی بود که عملا همه دست به دست هم میدادند تا شاه گل بزند. آن باخت به میانمار و حرف های مربی و حرکات بازیکنان در زمین چیزی میگفت که فقط کسی جرات نداشت آن را تیتر کند. از تهران برایشان پیام برگردید نیامد و آنها به کره جنوبی باختند. عربستان هم چین را شل و پل کرد. بر عکس تیم طمع کار ما!
خلاصه اینکه، تیم ملی و بازی ما مقابل میانمار امین السلطان است و فدراسیون فوتبال ناصر الدین شاه. رعیت نباید ببیند که آن بالا ها فسادی هست. یکی از مسولان فدراسیون که حسابی ها در این سالها از نزدیکی به فدراسیون سود برده است، از انعکاس خبر فاجعه زهرا نعمتی انتقاد کرده اما از خود عمل نه. میل نداشتن به برخورد با فساد یک قرن در خون ما جاری است چون ما هنوز هر چه همایونی و مربوط به دار الخلافه است را آنقدر مقدس کردهایم که کسی جرات ندارد بگوید سد ارباب، سوراخ شده است. این مناسبات قدرت به خاطر نزدیکیش به سنت در ایران باعث شده است که همایونی ها احساس کنند هر گاه مردم متوجه فسادی شدند و با آن برخورد شد، حتما فسادهای بیشتری هم وجود دارد که آنها نمیدانند پس ترجیح میدهند صورت قضیه را حفظ کنند و رعیت با اسرار دربار نامحرم باشد. اعضا و کادر فنی تیم ملی اخراج نمیشوند و استعفا هم نمیدهند چون اگر این داستان کش پیدا کند، میرسد به اتاق رییس فدراسیون و:
گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنکه هست گیرند