وقتی کاندوم کاپوت بود ،زشت بود ،بد بود // وقتی سردار سپاه ،بدلی از مم بود
وقتی که هروئین و سرنگ هدفمند بودند // وقتی که مسکن ها خودشون دردمند بودند
وقتی که جنگ نبود ،سقف سوراخ خونه زیر بمب باران بود // وقتی که جنگ نبود و مغزا زیر بمب باران بود
وقتی که دراکولا برای برادرم گشت بود // وقتی که مرکز دنیا برای من رشت بود
وقتی که انقلاب خم شد به خاوران رسید // وقتی که نامه های جمکران به جماران رسید
وقتی که زن هنوز زن نشده بود ،مادر بود // وقتی که دوست دوست خواهرم خواهر بود
وقتی که مقنعه ها هنوز لب شتری بودند // وقتی سواران حسین لات های موتوری بودند
وقتی تویی و بغض طنز و طنز بغض آلود // وقتی تویی و یک گله عالم مردود
وقتی تویی و توبه و شعرهای دست به عصا // وقتی تویی و فکر شاشیدن به این دنیا
وقتی که توت فرنگی و موز تو بهشت مجانی شد // وقتی که عشق بازی چشم و پستان پنهانی شد
وقتی که تام ،جری رو جر داد و تا آخر خورد // وقتی که فکر 18 ساله ام رو پریود یک دختر برد
وقتی که با مشکی رنگه عشقه پوک شدیم // دیدی چطور با دیاپازون های شکسته کوک شدیم
وقتی که یاد تو شرت و سجاده ام رو تر میکرد // وقتی که بیست سالگیم ،دم کوچتون خطر میکرد
وقتی که شاملو پا نداشت، معلم هزار پا بود // وقتی که نصرت روی میز نبود ،روی تخت تنها بود
وقتی تویی و بغض طنز و طنز بغض آلود // وقتی تویی و یک گله عالم مردود
وقتی تویی و توبه و شعرهای دست به عصا // وقتی تویی و فکر شاشیدن به این دنیام
وقتی که اصلاح طلبی و رفورمیسم شبیه هم بودند // وقتی که انقلابی ها خم شدن یا که کم بودند
وقتی که ریش ها ،ته ریش و ریشه ها زیر تیشه شدند // وقتی که باکری و همت ها سیاست پیشه شدند
وقتی که فریدون اوردس کرد ،مرد // وقتی که بیست میلیون رای رو باد با خود برد
وقتی که عباها شکلاتی ،سفید ،زرد بودند // وقتی که آزاد بودیم و آزادی ها شکل درد بودند
وقتی که سینما کارگردانش باتوم دار بود // سینما نبود ،سیرک بود، پر از هدیه و گلزار بود
وقتی تویی و بغض طنز و طنز بغض آلود // وقتی تویی و یک گله عالم مردود
وقتی تویی و توبه و شعرهای دست به عصا // وقتی تویی و فکر شاشیدن به این دنیام
وقتی که زن من و دختر تو و مادر شما یعنی داف // وقتی که رپ قی شد از گلوی هر لومپن الاف
وقتی که شبه مارکس روی سر دریدا بود // وقتی که دالی پشت بوم فریدا بود
وقتی که حسین کاخ سفید داشت ٬باراک شد // وقتی که نماینده ی ما تو آمریکا نایاک شد
وقتی که به سیاست خدیدیم و سیاست به ما خندید // وقتی که طنز پارازیت داشت ٬فرکانس ها گندید
وقتی حقوق بشر بازی و استراتژی بود // وقتی وطن کوروش و چلو کباب و نوستالوژی بود
وقتی که وقتی که اتفاق می افتاد // از پشت پرده کسی به ما بیلاخ نشان میداد