طرفداری- شاید گفتنش در حال حاضر عجیب باشد اما وقتی ریوالدو به بارسلونا پیوست، این تیم در سال ۱۹۹۷ درگیر حواشی و بی ثباتیهای زیادی بود.
در آخر فصل ۱۹۹۵-۱۹۹۶، یوهان کرایوف که موفقترین مربی باشگاه بود از تیم اخراج شد. در دو فصل آخر کرایوف به ترتیب چهارم و سوم شده بود و بابی رابسون هم یک فصل بیشتر دوام نیاورد. پس از ۴ سال قهرمانی متوالی بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴، بارسلونا ۳ فصل بدون لیگ سپری کرد. رابسون قهرمان جام برندگان اروپا و کوپا دل ری شد اما رتبه دومی در لالیگا یعنی اخراج مربی انگلیسی.
سبک مربی انگلیسی باب طبع هواداران نبود اما بزرگترین دلیل این تغییر اجازه دادن به رونالدو برای ترک باشگاه بود. آن هم رونالدویی که یک فصل فوق العاده را پشت سر گذاشته بود. فاصله بین هیئت مدیره باشگاه زیاد و زیاد تر میشد.

نونز، رئیس باشگاه لویس فن خال را آورد و رابسون مدیر فنی شد. پس از تلاش برای خرید استیو مک منمن، آنها سراغ ریوالدو رفتند و حالا یک برزیلی دیگر در بارسلونا بود که هواداران به خاطرش، شاد باشند. ریوالدو در فصل اول خود در دپورتیوو لاکرونیا فوق العاده کار کرده بود اما در بازیهای ملی موفقیت چندانی نداشت. اگر ریوالدو فکر میکرد با رفتن به بارسلونا به جایگاه خود در تیم ملی کمک میکند، حق داشت. دورانش در نیوکمپ اوج فوتبال ریوالدو بود.
سرعت بالا، پا عوض کردنهای سریع و توانایی دریبلهای ریز و شوتهای قدرتمند به ریوالدو کمک کرد که یار اصلی فن خال در تکرار سیستمش از زمان آژاکس باشد. با این حال ریوالدو بر عکس اصرار فن خال که از او میخوست به کنارها برود، تلاش میکرد به عمق بزند و این حرکات گاهی منجر به شوتهای از زوایای مختلف میشد. همه این کارها با آن پاهای دراز خاص و پای چپ قدرتمندش.
از ۱۰۹ گل ریوالدو در ۵ فصل حضور در بارسلونا، تنها ۱۲ تای آنها با پای راست بود. حریفان میدانستند که پای چپ او چقدر قدرتمند است اما کاری از دست آنها بر نمیآمد. در واقع، ریوالدو هر چه بیشتر در بارسلونا ماند، بیشتر گل زد و آمارش هر فصل از قبل بهتر میشد. از بین گلهایش ۱۵ تای آنها ضربات آزاد بودند و ۱۰ تای آنها خارج از محوطه جریمه بود. پس از والنسیا، سوسیداد و اسپانیول، رئال مادرید با دریافت ۵ گل از او حریفان محبوبش بودند.
در دو فصل اول او آقای گل بارسلونا بود و هر دو فصل قهرمان لیگ شدند. با این حال فن خال اجازه بازی در میانههای زمین را به او نمیداد. حتی وقتی توپ طلای ۱۹۹۹ را برد، به فن خال پیشنهاد داد که نقش شماره ۱۰ را به او بدهد و فن خال او را از ترکیب خط زد.
فصل ۲۰۰۰-۲۰۰۱، فن خال و نونز هر دو پس از یک فصل بدون جام، از باشگاه رفتند و ریوالدو حالا راحت میتوانست در پست شماره ۱۰ بازی کند. در آن تابستان، پاتریک کلایورت، آقای گل جام باشگاههای اروپا شد و در تیم منتخب یوفا قرار گرفت. فیگو، دی بوئر، ریوالدو و پپ گواردیولا هم در تیم منتخب بودند.

خوان گاسپارت، رئیس جدید باشگاه، لورنزو سرا فرر را مربی تیم کرد و او به نظر میرسید که مربی ایدی آل بارسلونا باشد.
آمدن فرر شاید همان چیزی بود که ریوالدو میخواست. تیم در چند فصل اخیر گرم میشد و حالا میتوانست به جوش بیاید. وقتی مدیران میخواستند بهترین بازیکن خود را در پست مورد علاقهاش به بازی بگیرند، همه چیز خوب به نظر میرسید.
در واقع، چیزی که اتفاق افتاد فاجعه بود.
قبل از شروع فصل ۲۰۰۰-۲۰۰۱ رئال مادرید فیگو را خرید و همه در شوک فرو رفتند. گاسپارت که ضربه روحی خورده بود، تلاش کرد با خرید مارک اوورمارس، جرارد لوپز، آلفونسو و امانوئل پتیت آن را جواب دهد. سه نفر آخر، پس از دو فصل از باشگاه رفتند. سرا فرر همان فصل بعد از خروج از مرحله گروهی جام باشگاههای اروپا از باشگاه اخراج شد. تیم هم در لیگ چهارم شد.

ریوالدو اما بهترین فصل شخصی خود را داشت و ۳۵ گل زد. مخصوصا که در سن سیرو مقابل میلان هتریک کرد. برگردان او در تساوی ۳-۳ برابر یونایتد در اولد ترافورد برای رفتن به یوفا کافی نبود. سه گل او در مقابل والنسیا اما احتمالا بزرگترین خاطره هواداران باشد.
به تعبیری میتواند گفت آن بازی، یک هتریک کامل بود. یک ضربه آزاد موزی شکل. یک ضربه بدون دورخیز و یک برگردان که نمیتوانستید به هیچ عنوان آن را دفع کنید. هواداران از ریوالدو گلهای زیادی دیده بودند اما تمام نبوغ او در آن بازی جمع شد تا فصل بارسلونا را نجات دهد. اگر این برد نبود، بارسلونا نمیتوانست به لیگ قهرمانان صعود کند.
خوان گاسپارت مثل قبل شروع به پخش کردن پول کرد و پس از فصل ۲۰۰۱-۲۰۰۲، شاید آن را بتواند بدترین فصل ریوالدو در بارسلونا نامید. جایی که او تنها ۱۳ گل زد. اگر اینها نشانهای از اتمام دورانش در بارسلونا نبود، شاید انتخاب دوباره فن خال، مهر آخری بود بر حضور ریوالدو. با این حال، او حالا قهرمان دنیا بود و در کره جنوبی و ژاپن ۵ گل به ثمر رسانده بود. با وجود آن شیطنتش در مقابل ترکیه، او در تیم منتخب جام جای گرفت.
برای خیلی ها، این بدترین خاطره از ریوالدو بود.
او به میلان رفت آن هم با انتقالی رایگان. قهرمان اروپا و کوپا ایتالیا شد اما تقشش کم رنگ تر بود. بارسلونا آن فصل باز هم چهارم شد. مرور این دوره به ما کمک میکند تا دوران گذار بارسلونا را از زمان رفتن بزرگترین مربی تاریخ خود یعنی کرایوف تا شروع دوباره یک نسل فوق العاده با آمدن فرانک ریکارد را به خوبی متوجه شویم. با وجود موفقیت اولیه فن خال، همواره این حس وجود داشت که تیم آن اتحاد لازم را ندارد.
ریوالدو در اروپا هیچگاه آرزوهای بارسلونا را بر آورده نکرد و دو بار در نیمه نهایی این جام حذف شد. اما بدترین خبر برای بارسلونا، ۳ بار قهرمان رئال مادرید و بلند کردن جامی بود که به “گوش گنده” معروف است. شاید این شکستها بود که ریوالدو را به میلان کشاند.

بالا تر از این، در حالی که هریستو استویچکوف همان خشونت لازم در ستایش بارسلونایسم را داشت، ریوالدو اما بر عکس او، آنچنان علاقهای به حضور در بحثهای سیاسی نداشت. همان شبی که قهرمان آن دوره یعنی منچستر یونایتد نمیتوانست ریوالدو را کنترل کند، در آن سوی زمین هم یورک و اندی کول هر کاری که میخواستند انجام دادند.
شاید آن بازی نشانی کامل از این دوره باشد، فوق العاده در عین حال شکننده. دورهای که نبوغ ریوالدو به خاطر ضعف دیگران به چشم نمیآمد.