| Friends|یعنی کشته مرده بچه های کوه های الب بودم آنت و دنی و لوسین چقدر درام قشنگی داشت اون تراژدی که واسه دنی پیش اومده و ماجرای کلوز خدا میدونه هنوز هم موسیقیش رو دوس دارم ولی حقیقتا آنشرلی اخرت کارتون بود خصوصا اون تیتراژش با دیکلمه نصرا... مدقالچی درسته تیتراژ اصلیش فوق العاده است اما این دیکلمه منو روانی میکرد
" آنه "تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟
وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
بامن بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت
از تنهایی معصومانه دستهایت
آیا می دانی در هجوم درد ها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود
" آنه" اکنون آمده ام تا دست هایت را
به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری
در آبی بیکران مهربانیها به پرواز درآوری
و اینک " آنه" شکفتن و سبز شدن در انتظار توست...