با این حال، کسانی را نیز که بهترین میدانیم، روز یا روزهای بد هم دارند. بوسکتس از آن دست بازیکنانی است که به ندرت میتواند در انجام وظایفش بد عمل کند؛ زیرا به دنبال ضعیف عمل کردن او، کل تیم نیز تحت فشار ضعیف عمل میکند. این دلیلی است که ما نگاهی به هشتپای بادیا (منطقهای در بارسلون) (The Octopus of Badia) یا به عبارت خلاصه هشتپا (El Pulpo)، که تلاش میکند در سطح معیارهای شگفتانگیزش باقی بماند و نیز تعدادی از نمایشهای غیرمعمول او انداختهایم.
به همین دلیل، این یادداشت از آمار استفاده میکند تا نشان دهد آیا بوسکتس هنوز در رأس هرم هافبکهای مرکزی قرار دارد یا معادلات به آرامی در حال تغییر است؟
محور (Pivot) چیست؟
قبل از اینکه وارد مباحث آمار و ارقام و تحلیل شویم، باید آنچه را که نقش هافبک دفاعی (نگهدارنده) به عهده دارد، معلوم کنیم. از آنجایی که ما روی بهترین هافبک دفاعی (CDM) اسپانیا تمرکز میکنیم، از اصطلاح Pivot که آنها برای آن نقش به کار میبرند، استفاده میکنیم؛ شبیه اصطلاحی که ابتدا در هندبال به کار برده شده است.
به طور کلی، همه آنها وظیفه اتصال هافبک به دفاع و جلوگیری از شکلگیری حملات تیم رقیب در یکسوم عقب زمین را بر عهده دارند. میتوانید پیوُتهایی را که دائماً در حال تخریب بازی و گشتزنی هستند، مشاهده کنید؛ البته معمولاً این ویژگی بارز بیشتر بازیکنانی است که در آن منطقه بازی میکنند. مثالهای راستین تخریبچیها کاسمیرو و کانته هستند.
هافبکهای مرکزی، علاوه بر آمادگی همیشگی برای تکلزنی و متوقف کردن رقیب، زمانی که تیمشان در فاز حمله است نیز بیشترین مسئولیت را بر دوش دارند. معمولاً آنها نخستین بازیکنانی هستند که توپ را برای بازیکنان هجومی پخش و ضرب آهنگ بازی را تنظیم میکنند. بسته به تاکتیک تیم، آنها باید بتوانند هم توپ را نگه دارند و هم مالکیت توپ را باز پس بگیرند.
در پایان میتوانیم بگوییم، نقشهای چندگانه متفاوتی برای هافبک مرکزی وجود دارد که نشاندهنده پیچیدگیهای آن است. از تخریبچی تا بازیکنان بسیار خلّاق، تقریباً آنها به درستی ستون فقرات هر تیمی هستند.
معرفی رقبا
قضاوت کردن نمایش انفرادی در ورزشی که به شدت تحت تأثیر عملکرد کلی تیم است، سخت به نظر میرسد، اما به خاطر آنالیز، به تعدادی از برجستهترین نامها در پست هافبک مرکزی (Pivot) و بازیکنانی که بیشترین شباهت را به بوسی دارند، نگاهی خواهیم انداخت.
در حال حاضر، بزرگترین رقیب بوسکتس در مبحث بهترین هافبک دفاعی جهان، انگولو کانته از چلسی است. مرد کوچکاندام فرانسوی یک برنده واقعی و موتور عقب آبیهای قهرمان جهان است. او در مرکز این آنالیز خواهد بود. دیگر بازیکنان قابل ستایشی که مورد اشاره قرار میگیرند، عبارتنداز: لوکا مودریچ رئال مادرید، زمانی که با توجه به وضعیت تیمش دیگر یک هافبک دفاعی نیست، تیاگو آلکانتارا هموطن اسپانیایی بوسکتس، و کاسمیرو، تخریبچی رئال مادرید.
آنچه که این مقایسه را بیش از پیش سخت میکند، این حقیقت است که این بازیکنان سبکهای متفاوت و متمایزی دارند، اگرچه کم و بیش در پستهای مشابهی بازی میکنند. با این حال، آنها در زمین، وظایف مشترکی هم دارند.
روی هم رفته، بوسکتس هافبکی متفاوت است. هشتپا آموزش دیده است هم زمان ظریف و زمخت باشد؛ همزمان تخریب و بازیسازی کند. برجستهترین ویژگی او حل کردن هر مسئلهای در آن واحد و برداشتن تمام و کامل فشار از روی تیم است. این امر حاصل بازیخوانی بهموقع وی است که باعث میشود بهترین راه ممکن را برای خروج از فشار پیدا کند. معمولاً او نمیتواند تعدادی کار انجام دهد که در قالب آمار بگنجد، اما همیشه در مرکز ثقل بازیسازی برای گلزنی قرار دارد.
در حالی که ممکن است مستقیماً در تغییر نتیجه یا محصول نهایی مشارکت نداشته باشد، بوسکتس یکی از نخستین بازیکنان در شروع فرآیند حمله و رسیدن به گل است.
قلمرو اعداد
زمانی که صحبت از انواع هافبک میشود، خواه درباره Pivots، باکس تو باکس، یا حتی هافبکهای هجومی باشد، اغلب آنها را با کیفیت (و گاهی اوقات با تعداد) پاسهایشان ارزیابی میکنیم. در این بخش هیچ کس شبیه بوسکتس نیست.
از میان 4 هافبک اشاره شده، فقط یک نفر نزدیک بوسکتس است: هموطنش تیاگو آلکانتارا. صرفاً در این فصل، بوسکتس 735 پاس را به مقصد رسانده است، درحالیکه این رقم برای تیاگو 673 پاس است. همین امر درباره پاس به کنار و پاس به عقب هم صادق است.
اما درباره پیشبرد بازی چه؟ پاسهای رو به جلوی هشتپا اندکی کمتر است و در این مقوله، کانته با 227 پاس کیک را برمیدارد. نحوه تعیین کشندگی یا ایجاد شانس مسلم، توسط آن [پاسهای رو به جلو] سخت است، اما با این وجود، ملاحظه اینکه بوسکتس این فصل به طور میانگین 11.5 پاس با دقت (86.2%) در یکسوم هجومی ارسال کرده، در برابر 7.34 پاس کانته با دقت (83.4%) نشانه خوبی به دست میدهد.
هیچ یک از این دو توپ را مستقیماً به محوطه رقیب نمیفرستند؛ چراکه میانگین آنها در این زمینه زیر 2 توپ در هر بازی است (بوسکتس 1.59 و کانته هم 1.14) که کمتر از 50% آنها پاس نهایی هستند.
با این حال، کانته بیشتر اوقات تمایل دارد در زمین، مقداری بالاتر بازی کند تا بتواند به جای عمق که محل بازی بوسکتس است، سمت راست هافبک را اشغال کند.
این منطقه اندکی جلوتر، به او اجازه میدهد تا بیشتر در حمله حاضر باشد و نتیجه مستقیم آن در شانسهایی که این فصل ایجاد کرده است، قابل مشاهده است. ساری چلسی را دگرگون کرده و به کانته اجازه داده است متناوباً با توپ کار کند و نیز همکاری با جورجینیو باعث شده تا کانته به هافبکی باکس تو باکس تبدیل شود و در بازیسازی مشارکت بیشتری داشته باشد که از وظایف یک هافبک دفاعی بیشتر است.
15 ایجاد شانس در مقابل 8 شانس بوسکتس، برای اثبات اینکه کانته به آرامی در حال دور شدن از پست عمیقی است که در فصل 2015-2016 در کان شروع کرده بود، کافی است.
با این حال بوسکتس بیشتر وظایف را شروع و به خوبی نیز تمام میکند. او به طور میانگین 100 با نرخ موفقیت 75.7% را ثبت کرده است که کانته را با میانگین 77.8 (نرخ موفقیت 67.9%) از میدان به در میکند.
تا آنجا که این آنالیز دفاعی نشان میدهد، بوسکتس در این زمینه هم برتر است. هیچ کدام از 4 بازیکن دیگر در این مقوله کاملاً برتر نیستند، اگرچه کاسمیرو و کانته در بعضی موارد نزدیک هستند.
بیشترین توپربایی (Interception)، تعداد کلی سد کردن توپ (Block)، دفع سانتر و پاس، متعلق به هشتپای بادیا و کاسمیرو است که در قطع توپ مشترکاً اول هستند.
باید یادآوری شود کاسمیرو بیشترین تعداد دور کردن توپ (Clearance) را دارد که این امر به این خاطر است که بوسکتس به ندرت (یا تقریبا هرگز) به دلیل فلسفه بازی بارسلونا توپ را دور نمیکند.
در میان 5 بازیکن مورد بررسی، کاسمیرو بیشترین نبرد موفق را ثبت کرده است. در حالی که بوسکتس به خاطر تعداد خطای متحمل شده در صدر است.
خطاها
اعداد همیشه تمام حقیقت را نمیگویند. اما آنها به 2 شیوه عمل میکنند: یا عملکرد بدی را لاپوشانی میکنند، یا به عملکرد فردی یک بازیکن آسیب میزنند. بوسکتس اغلب، آمار فردی خودش را فدای موفقیت تیم میکند؛ همین امر در مورد همتیمیاش، ایوان راکیتیچ نیز صادق است.
با این حال، در این فصل، چند نمونه یا بازی بوده است که بوسکتس متزلزل عمل کرده است. ما به دو بازی خاص میپردازیم: باخت 4-3 مقابل رئال بتیس و سقوط اسپانیا مقابل نایب قهرمان جام جهانی، کرواسی.
در هر دوی این بازیها میانگین نمراتش زیر 7 قرار میگیرد که برای بازیکنی با تواناییهای بوسکتس، تقریباً پایین محسوب میشود. جالب است که این دو بازی ظاهراً با آن چیزی که واقعاً هستند، زیاد تفاوت ندارند: یکی کاملاً باز و هجومی بود، در حالی که دیگری میتوانست تا حدودی، حداقل در نیمه اول، بهعنوان یک محاصره تشریح شود.
مدار تکراری
شاید بهترین گواه بازی بد، این واقعیت باشد که بوسکتس در دقیقه 69 بازی مقابل رئال بتیس تعویض شد که به خودی خود، عجیب است. همچنین، همانگونه که گفتیم، اعداد واقعاً عملکردها را لاپوشانی میکنند، اما گاهی اوقات واقعیات را هم نمایان میسازند.
تفاوت آشکار در تعداد لمس توپ بود. بوسکتس در مدتزمان حضورش 34 لمس توپ داشت که 31 لمس توپش کامل بود. حال این را با 3 دوئل برنده از مجموع 9 دوئل، و 7 بار از دست دادن توپ ترکیب کنید تا متوجه شوید که او روز بدی داشته است.
چه در تیم ملی اسپانیا و چه در بارسلونا بوسکتس به صورتی کموبیش مشابه عمل میکند: توپربایی از حریف و تنظیم آهنگ هجومی تیم؛ به محض از دست دادن توپ، فشار فوری و مؤثر روی رقیب برای بازپسگیری مالکیت.
آنچه که معمولاً شبیه است، اورلپ کردن مدافعین کناری برای عرض دادن به بازی است و تیمهایی که 3-3-4 بازی میکردند که به سختی مجازات شدند.
آنچه که در اینجا کلیدی است، برتری عددی و انتقال سریع در خط هافبک است. بتیس در گردش توپ با ریتم سریع، همراه با یک یا نهایتاً دو لمس توپ، عالی بود. با بالا بازی کردن مدافعین کناری بارسلونا، میهمان (بتیس) فقط میتوانست از فضای بین خطوط استفاده کند.
بوسکتس همیشه کسی بود که مقدار بیشتری در عمق بازی میکرد، که بارها و بارها اتفاق افتاده است. اما با گامهای آهستهاش، و اغلب، لمس اول ضعیفش در بازی با بتیس چندین بار بهعنوان مقصر شماره یک، توپ را لو داد.
همچنین بازیکنان بتیس از فشار از بالای خودشان که به شیوههای گوناگون انجام گرفت، استفاده کردند. این فشار، اغلب رقیب را وادار به انجام اشتباه میکند، حتی بعد از خروج بوسکتس، و زمانی که تقریباً تمام بازیکنان بارسلونا در زمین بتیس خیمه زده بودند، مسیر برای انتقال سریع توپ به فضاهای خالی هموار بود.
تعداد پایین و غیرعادی لمس توپ بوسکتس و مشارکت عجیبش در بازی مقابل بتیس
همین برای اسپانیا هم زمانی که جلو میرفتند، اتفاق افتاد و فضای زیادی پشت سرشان باقی میگذاشتند. زمانی که کرواسی سازمان دفاعی پایینش را به صف کرد، بوسکتس زیاد قادر به نفوذ و ایجاد موقعیت نبود. او در یکسوم پایانی 9 پاس ارسال کرد که فقط یکی به داخل محوطه بود؛ آن هم یک توپ بلند. این امر به دلیل ترکیب فشرده کرواسی بود که مرکز زمین را متراکم ساخته بود.
آنچه که عجیب به نظر میرسد، این است که یارگیری بوسکتس توسط بازیکنی سمج، کارگر افتاد. در بازی مقابل بتیس، لوسلسو دائماً او را تعقیب میکرد، درحالی که دو بازیکن دیگر مراقب دو هافبک دیگر بارسا بودند.
این امر باعث شد تا جریان حمله آنها مختل شود و بوسکتس زمان کافی برای جادو کردن نداشته باشد. همچنین شاهد بودیم که مجبور بود بین دو مدافع میانی بماند که برای وی نامأنوس بود.
این ترکیب یارگیری سفت و سخت باعث شد (در مقابل بتیس) لمس توپ زیادی نداشته باشد، و اگر لمس توپ زیاد داشت (در مقابل کرواسی) هم تا آنجایی که ممکن بود، از منطقه خطر دور بود.
با این حال، همه این کاستیها صرفاً به خاطر اشتباهات فردی نبود، بستن فضاهای خالی مورد نظر برای ارسال پاس و هدایت به سمت فضاهای کمخطر، اشتباه تاکتیکی مربی خودی و حقه زدن مربی رقیب نیز اثرگذار است.
نتیجهگیری
ماه گذشته برای بوسکتس بسیار سخت بود؛ چراکه نتوانست به استانداردهای بالای خودش برسد. اما این وضعیت بیشتر حاصل اشتباهات سیستمی بود تا اشتباهات فردی بوسکتس.
در مورد بارسلونا 3-3-4 با مسی در سمت راست، آسیبپذیر میشود. فصل قبل این مشکل با حضور دبلپیوُت راکیتیچ و بوسکتس، که راهحلی برای جبران کاستی مسی در کارهای دفاعی بود، این مشکل خنثی شد.
اسپانیا مشکلی مشابه داشت: زمانی که مدافعین کناری اوورلپ میکردند، و تیم در حالت انتقال قرار میگرفت، وظیفه بازپسگیری مالکیت بر دوش بوسکتس قرار میگرفت. این مشکل میتوانست با بازگشت تیاگو درست شود، اما این امر به شدت به سیستم مورد استفاده و شیوهای که اجرا میشد، وابسته بود.
در خاتمه باید بگویم بله، بوسکتس از قله افسونگریاش سقوطی کوچک را تجربه کرده است، و تعدادی نمایش ضعیف داشته است؛ اما جایگاهش در دنیای هافبکهای دفاعی، دستنخورده باقی مانده است. به نظر میرسد او بیشتر قربانی ارنج بد است تا عملکرد فردی خودش؛ اما از زمانی که او شروع به تقلّا کرد، تیم یا تیمهایش نیز با او سقوط کردند که ارزش او را در جایگاه نخست نشان میدهد.
بنابراین جواب سؤال تیتر این است: بله، بوسکتس هنوز در اوج بازی خودش به سر میبرد؛ اما تیمها و مربیهایش باید راهی بیابند تا ضربات وارده بر او را تا حد ممکن خنثی کنند؛ که اگر چنین نکنند، کل تیم ویران میشود. با این حال، ما به دنبال یافتن مسئلهای هستیم که بوسکتس نتواند راهحلّی برای آن بیابد. آیا این دو همزمان خواهند بود؟ تنها زمان پاسخ ما را خواهد داد.