نمیدونم به این بحثی که شما مطرح کردید جنبه ی کلامی بدیم یا نه.
ولی به طور واضح مشخصه که این دنیا برای انسان یک زندانه و عملا فقط میتونه در اون زندان بچرخه؛زندانی که زندانبانش هر کاری دلش بخواد میتونه بکنه و حتی شاید یک شیر هم وسطای کار انداخت تو زندان.
یعنی انسان در این دنیا اختیاری داره در یک حباب جبری.
البته این اختیار انسان هم محدوده؛
شاید انسان بتونه هر شکری که خواست بخوره،
ولی خب عواقب بدی هم در انتظارشه.
یعنی در این دنیا تقربیا میشه گفت شما مجبوری با مسیر زندگی جلو بری وگرنه زیر چرخ دنده های طبیعت له میشی.
حالا فرض بگیم سیستم زندگی امروزی این رو ایجاب میکنه،
و قدیم اینطوری نبوده که طرف مجبور باشه مثل حیوان وفا دار دنبال یه لقمه نون باشه و اینا،
پس بازم به یک جبر میرسیم.
جبر از نوع زمانی و مکانی.
میگم حالا اگه بخوایم کمی از اعتقادات اسلامی اسکی بریم و بگیم مثلا عالم ذری وجود داشته،
بحث پیش میاد که خب ادم اون زمان با اختیار خودش قبول کرده بیاد در این زندان یا باز هم بر او جبر بوده؟
یعنی ایا در این حباب جبر که گفتیم، ایا یک حباب از جنس اختیار بوده یا نه؟
...