منچستریونایتد ا...از بودن در چنین جایی واقعا نارحت هستم. تقریبا با اشتباهی بزرگ بنام رفتن به سربازی عمر عزیز خود را به باد دادم، بخشی از زندگی را از دست دادم و چندین سال هم برای جبران آن مافات وقت صرف کردم اما چه می شود کرد.
تیپ 71 پیاده مکانیزه سرپل ذهاب، در 25 کیلومتری سرپل ذهاب هستش. روز اول که وارد سرپل ذهاب می شوید تاکسی ها یا ماشین های مسافربری شمارو اول شهر پیاده می کنند. از اونجا میتونید تاکسی بگیرید، وارد مرکز شهر شوید، با یک تاکسی به سمت دانشگاه بروید و ماشین های پادگان را سوار شوید.
در این تیپ بیشترین قدرت در اختیار بازرسی و همینطور دژبانی است. دژبانان این تیپ به معنای واقعی کلمه از وضعیت سواستفاده می کنند و اصلا برای هیچ سربازی احترام قائل نیستند.
تقریبا بردن تلفن همراه و سیگار و ... از دژبانی خیلی سخت هست. حتی اگر از تاید و خوراکی و ... استفاده کنید. بهترین راه کمی رشوه دادن به سربازان قبرستان در آن سر پادگان است برای رد کردن هر گونه چیزی (نزدیک موتوری پادگان)
بهار هوای ایده آلی در آنجا خواهی داشت ولی تابستان داغ و داغ تر می شود، طوری که اهوازی های گردان 210 تانک ما از آن آب و هوا و همینطور هوای رمضانی اش ناله می کردند.
زمستان به حدی سرد است که با سه پتو هم نمی شود سر پست رفت مگر اینکه بخوای استخوان هایت را از دست بدهی.
بهترین جا برای خدمت در این تیپ رفتن به موتوری پادگان برای بی خیالی، رفتن به ستاد برای خوشخیالی و رفتن به منطقه برای بی کاری و الافی است.
اگر وارد عقیدتی شدی سعی کن آنجا بمانی چون همه چیز برای آخوند جماعت در این مملکت و سازمان های مفسد آن براه است.
در مرخصی شهری ها حتما قبل از سوار شدن ماشین، قبل از خریدن یا خوردن هر چیزی قیمت و مشخصات آن را بپرس. ممکن است تو را سوار ماشین کنند به خیال اینکه به مقصد میرسی ولی ممکن است در ماشین دعوا را بیافتد یا اینکه کرایه ای که پیش بینی میکردی را با هزینه چندبرابر از تو بگیرند.
میوه فروشی های سمت چهار راه سرپل و همینطور به سمت مسجد اهل سنت در مسیر رودخانه بهترین جا برای پیدا کردن میوه است.
کتاب فروشی ها و دکه های سر تقاطع رودخانه تقریبا بروز ترین هستند که البته مجله های سه ماه گذشته را دارند نه جدید تر.
در هر صورت، بهترین کار اینست که زرنگ باشی و وارد بوفه، کارهای مدیریتی برای حضور در سازمانی و یا کتابخانه و عقدیتی شوی. غیر از این باشد باید تا پایان مدت خدمتت را طوری صرف کنی که همه چیز انگار خوب بنظر می رسد.
اگر رفیق پیدا نکنی و نتوانی بی خیال شرایط شوی باید به سیگار و سرگرمی های عجیب غریب روی بیاوری که مطمئنا چند سال بعد تاوان یکایک آنها را خواهی داد.
برای پیدا کردن سیگار کار دشواری نداری، برای پیدا کردن موارد دیگر مثل حشیش و مشروب و ... میتوانی به گردان 125 در غرب و شمال غرب پادگان بروی و در ساختمان های کهنه دنبال کهنه کارانی بگردی که بیشتر از 3 سال است آنجا کاسبی می کنند از جان مردم.
پیشنهادم به تو اینست که اگر این موارد را گوش نکردی و بی اعتنا از کنار آن رد شدی، تلاش کن حداقل در پاسدارخانه نباشی چون کارشان تکراری است. حضور روی برجک ها و نگه بانی تحت هر شرایط.
اگر به گردان پشتیبانی رفتی به گردان 210 هم سری بزن میتوانی آنجا از سرگرد یاراحمدی، جواد جمشیدی و ... درخواست کنی تو را به 210 بیاورند چون جای خوبی است و آنها هم آدم های خوبی هستند. اما امیدوارم گیر آدم بدی بنام مسعود مهدوی نیافتی. آدمی عقده ای که دوست دارد کل جهان شیعه باشند و شب تا صبح پیشوایان عقایدش یعنی علی و حسین بن علی را بپرستند و دیگران را ناسزا بگویند. البته که سادیسم و فاشیم تمام عیاریست که به امید خدا از او دور خواهی بود.
موفق باشی