H. BATIGOLمتأسفانه اکثرا خود خواه و خودپرست شدن،اما هیچ مردمی به خودی خود خوب یا بد نیستن،خوبی یا بدی تو نژاد یا ژن یا سرشت کسی قرار داده نشده،جدا از کسانی که بیمار هستن و خواسته و ناخواسته قدم در راهی گذاشتن که موجب آزار و آسیب دیگران میشه،اکثراً به خاطر حاکمیت،شرایط زندگی،دغدغههای زندگی،وضعی که درش زندگی میکنن،آموزش و پرورشی که اونهارو تربیت میکنه،فشار زندگی و خیلی از مسائل دیگه که ازش ناگزیر بودن،به چیزی که هستن تبدیل شدن
از این رو چون که مردم در فشارند
کلاهی پس سر هم می گذارند
یکایک جان یکدیگر بگیرند،
که خود از شدّت سختی نمیرند
سه نوبت هم سه جا کاری نمایند
که از انجام خرجی بر بیایند ....
اگر ظلم و جفا در کشوری هست،
تجاوز بر حقوق دیگری هست،
اگر بینی به دقت ؛ مرکز آن
بُوَد در کاخ کج بنیان سلطان
که از خوب و بدی هر جا زیاد است
نشان از حاکمان آن بلاد است
سلاطین هر مسیری را پذیرند
خلایق آن روش را پی بگیرند
در آنجا هم که حاکم شد ستمگر
نیامد از جماعت کارِ دیگر:
.... برادر می رُبود اموال خواهر
همان خواهر بزد تیغی به مادر
غریب و محرم و همسایه و دوست
بکَند از هرکه شد در آن وطن،پوست
عجب اوضاع آنان خر تو خر بود
که آتش از وزیر بی پدر بود....
از این رو گوهر انسان بدل شد
میان مردمان ضرب المثل شد:
اگر حاکم کند در کوچه ای « قوز»
کند ملّت پی اش پیوسته «چلغوز»