دمکراسی چیست؟
دکتر محمد معین در فرهنگنامهاش میگوید:
"حکومت مردم بر مردم. حکومتی که در آن دولتمردان از طریق مردم یا نمایندگان مردم انتخاب میشوند"
اما این عبارت عجیب و جادویی روی دیگری هم دارد که برخلاف چهره هویدا و نمایشی آن، آن قدر ها هم مطلوب بنظر نمیرسد. در ادامه نقد فلاسفه و سیاستمداران برجسته را بر دمکراسی خواهیم خواند.
سقراط:
آیا موهوم پرستی نیست که صرف عدد یا اکثریت، سبب خرد خواهد شد؟ آیا نمیبینیم که در سراسر جهان، تودهی مردم ابلهتر، خشنتر و ظالمتر از افراد اندک و پراکندهای است که تربیت و دانش، آنان را از دیگر مردمان جدا ساخته است.
افلاطون:
دمکراسی باعث آنیست که سرنوشت و غایت نهایی یک جامعه "بازیچه هوسها و احساسات مردم" میشود. چرا که مردم در امور سیاسی فاقد تجربه لازم هستند. بنابراین بر اساس انگیزهها و عواطف خود تصمیمگیری میکنند و بدیهیست که از درون این نوع تصمیمگیری نتایج عقلانی کمتر بدست میآید.
ارسطو:
دمکراسی مظهر حاکمیت طبقهی (اکثریت) پست جامعه است.
توماس هابز:
دمکراسی به معنای حکومت مستقیم مردم از طریق مجلس اجرا شدنی نیست. زیرا عامه مردم تنها در اندیشهی خواستههای شخصی خود اند و لذا با وعدهی این و آن فریفته میشوند، پس آنانی را که برمیگزینند، نماینده واقعیشان نیستند؛ آنها کسانی اند که تنها "خواستههای" مردم را برآورده میکنند.
اسوالد اشپنگر:
حقیقت این است که با تعمیم حق رای به عموم افراد، انتخابات معنای اولیهی خود را از دست داده است. زیرا مردم گرفتار چنگال قدرتهای جدید یعنی رهبران احزاب خواهند بود و این رهبران ارادهی خود را با بکارگیری همهی دستگاههای تبلیغاتی و تلقینات بر مردم تحمیل میکنند.
وینستون چرچیل:
دمکراسی بدترین نوع حکومت است. به استثنای انواع دیگری که گاه و بیگاه تجربه شده اند. اما همچنان نسبت به باقی گزینهها، بهتر است!
آدولف هیتلر:
قبل از (حکومت ما)، در آلمان یک حکومت دمکراتیک برقرار بود. ولی همچنان ما غارت شدیم! نه، برای کفتارهای بینالملل گرا حکومت دمکراتیک و اقتدارگرا چه معنایی دارد؟ برای آنها ساختار حکومتها ابدا مهم نیست؛ تنها این مهم است که آیا حکومتی، حاضر به دوشیده شدن است یا خیر؟
t.me/Social_Philosophy