درست در لحظاتی که در یادگار امام تبریز، بر سوت پرحاشیۀترین نبرد فصل دمیده شده بود و محمدرضا اخباری با اشتباه بزرگ و نابخشودنیاش، تراکتورسازی را یک گام دیگر از کسب عنوان قهرمانی دور کرده بود و در رسانهها سیل اتهامات علیه محسن فروزان همچنان شدت مییافت و در سویی دیگر فرشید باقری به دلایلی نامعلوم از سوی باشگاه استقلال رسماً تا پایان فصل کنار گذاشته شده بود و پرسپولیس جلسهای پرابهام را با برانکو برگزار کرده بود، عادل در حال برگزاری جشن امضای کتابهای خود و اختصاص دادن سود فروش از آن به سیلزدگان بود! آخ که چقدر جای آن موفرفری پرحرف قانع نشدنی در هیاهوهای ترسناک فوتبال ایران خالی بود...
کسی این بار دیگر وعده به پخش نود نمیداد و هرکس هرجولانی که دلش میخواست را میداد! تیم ملی بدون سرمربی و فدراسیونی که هیچ ابایی از بی سرپرستی یوزها ندارد؛ تماشاگری که از پرتاب سنگ و زخمی کردن هم نوع خود هیچ نگرانی ندارد؛ مدیری که هر تصمیم سلیقهای را در قبال بازیکنان میگیرد و ... به دور از چشم نود، به خوبی عقده گشایی کردند، به هر حال آن چشم تیزبین آقای موفرفری دیگر قرار نبود مورد شماتتشان قرار بدهد!
راستی اگر ناعدالتی هم شکل میگرفت، او در نود با همان رسم خطوط نامنظمی که به وسیلۀ انگشتان لاغرش بر روی صفحۀ ال سی دی تاچ تازه خریداری شده، با پیروی از قوانین اکتسابی و ریاضی و فیزیک و به قول خودش، کوانتوم؛ بررسی میکرد و در آخر عادلانهترین پاسخ را برای آرام گرفتن دل هوادار در تریبون رسمی مطرح میکرد تا کسی بالاخره صدای هوادار معترض را در این میان شنیده باشد، اما امروز چطور؟ قاضی قصههای ما کیست؟!
هوادار معترض تراکتوری و استقلالی و پرسپولیسی و سپاهانی و حتی آن علی دایی همیشه معترض، صدای فریاد خود را از ناعدالتی به کجا برساند؟! که اصلاً میشنود؟! کمیتهای که دلسوزترین و محبوبترینها را شهرستانی خطاب میکند و عکس یادگاری با هواداران را منجر به محکومیتی بلند مدت میکند؟! یا پسربچهای که با فوتبال سینوسی ایران قد کشید و در آخر در پشت پرده خفه شد؟!
عادل دلال، عادل کیروشیپور و عادل ناعادل و یا هرچیز دیگر! مگر خودمان شعار نمیدادیم بر روی سکوها و او را هو نمیکردیم؟! حالا با روزهای بیعادل خوشیم؟ دماغمان چاق است؟! راستی خوش میگذرد از این همه قانون شکنی بدون نظارت؟! بالاخره هرچه که نامش را میگذاشتید، صدایتان را میشنید و از فروپاشیهای فرهنگی در استادیومها و ... در لحظات آخر جلوگیری میکرد، فرستادۀ عصر حاضر مهربانی و دوستی اما پرشطینت و باهوش، وقتی که کتابهایت را امضا میکردی؛ غصۀ حالمان را داشتی یا نه؟!