اختصاصی طرفداری _ در مهم ترین قسمت از فصل حضور داریم و در مراحل پایانی لیگ قهرمانان اروپا مهم ترین نکات استراتژی مربی ها و فرم بازیکنان است. بدون تدبیر های یک مربی و البته تعیین کننده بودن ستاره ها و کمی شانس، نمی توان در این مسابقات نتیجه گرفت. دیدار رفت مرحله نیمه نهایی این مسابقات نیز به شدت به این نکات اشاره می کرد، لیورپولی ها در دیداری که بازی خوبی را به نمایش گذاشتند، با نمایش تقریبا بی نقصِ شاگردان والورده زمین مسابقه را بدون نتیجه مطلوب ترک کردند.
بارسا در این بازی هنگام صاحب بودن توپ و در بیلد آپ سیستم 3-4-3 را انتخاب کرده بود (در نیمه اول)، سیستم این تیم در هنگام دفاع به 2-4-4 تغییر پیدا می کرد. بوسکتس بین پیکه و لنگله (آنالیز سبک بازی او) بازی می کرد، ویدال (آنالیز سبک بازی ویدال) و راکیتیچ (آنالیز سبک بازی راکیتیچ) جلوی خط دفاعی بازی می کردند، آلبا و روبرتو نیز دو فول بک بارسا بودند. مسی، سوارز و کوتینیو در راس، 3 مهاجم بارسا بودند. در هنگام دفاع، کوتینیو به بوسکتس، راکیتیچ و ویدال اضافه می شد، آرتورو ویدال در سمت راست بارسا و جلوتر از روبرتو بازی می کرد تا او را پوشش بدهد. راکیتیچ و بوسکتس نیز دبل پیووت بارسا در میانه زمین را تشکیل داده بودند. سورپرایز والورده حضور ویدال و غیبت آرتور ملو بود. بارسلونا می دانست لیورپول برای خراب کردن بازی این تیم می آید، مشخصا با پرس لیورپول این واضح بود بارسلونا به راحتی نمی تواند بازی مالکانه را انجام دهد و در خیلی از لحظات نیاز است تا از توپ های بلند استفاده شود.
نکته بعدی بردن جنگ ها میانه میدان و پرس بازیکنان حریف و پوشش بازیکنان بارسا است که در تمامی این ها ویدال نقش بسیار پر رنگی را داشت. ویژگی های آرتور متفاوت با او است. هنگامی که بارسا توپ را از دست بدهد، ویدال هم در پرس هم در دفاع بسیار خوب عمل می کند. از طرفی والورده نقاط پشت محوطه و هاف اسپیس برایش اهمیت بسیار زیادی دارد و راکیتیچ را برای دبل پیووت بودن به آرتور ترجیح میداد چون او توانایی دفاعی بالاتری برای پوشش آن فضا و پرس هافبک های حریف دارد. از طرفی در توپ های هوایی ویدال نقش پر رنگتری دارد. گفته شد که شکستن خط پرس لیورپول نیاز به بردن توپ های هوایی دارد و ویدال نقش پر رنگی را ایفا کرد که تمامی این ها را در ادامه توضیح خواهیم داد. والورده قصد داشت به کلوپ رکب بزند و حضور ویدال و روبرتو در ترکیب نیز به این دلیل بود که توضیح داده خواهد شد
ایرادی که به ترکیب بارسا می شد گرفت، حضور کوتینیو بود. او در پرس و دفاع عملکرد خوبی را نداشت و توپ های زیادی را لو داد، همچنین در حمله نیز چنگی به دل نزد. حضور سرخی روبرتو در خط دفاعی به همراه ویدال نیز ایراد هایی داشت. ویدال در پوشش ها عالی است اما در صحنه هایی جا میماند. دلیلش هم سرعت بسیار زیاد رابرتسون و مانه بود. روبرتو نیز در دفاع ضعیف است و نیاز به بازیکن سرعتی تری است. همچنین در سمت چپ باگ هایی وجود داشت که با حضور ویدال در آن منطقه در نیمه دوم قضیه کاملا برعکس شد.
در لیورپول سیستم اما متفاوت بود. در غیاب روبرتو فیرمینو (آنالیز سبک بازی بابی فیرمینو) و در شبی که جوردن هندرسون و آرنولد بازی را از روی نیمکت شروع کردند، این تیم با سیستم 3-3-4 بازی را شروع کرد. کلوپ از گومز استفاده کرد تا نبرد های هوایی را در آن سمت ببرد و تیمش در دفاع عملکرد بهتری داشته باشد، گومز در بسیاری از دقایق در آن منطقه ثابت بود و جلو نمی رفت. او در دفاع تقریبا عملکرد خوبی داشت و در چند صحنه توپ های مسی در ضد حملات را زد اما در هر صورت در فاز هجومی فاصله زیادی با آرنولد دارد. موضوع بعد ضعف آرنولد در دفاع است و کلوپ نمی خواست در آن فضا آلبا شب راحتی داشته باشد که این موضوع نیاز به پوشش هافبک های لیورپول نیز داشت. فابینو به عنوان پست 6 و هافبک دفاعی بازی را شروع کرد و میلنر به همراه کیتا جلوی او بازی می کردند. جینی واینالدوم به عنوان فالس ناین بازی می کرد، مانه و صلاح نیز وینگر های این تیم بودند. مانه در بسیاری از دقایق متمایل به مرکز و بین پیکه و روبرتو حرکت می کرد. واینالدوم نیز در بسیاری از دقایق مانند دیگر فالس ناین ها به عقب می آمد و به خط هافبک این تیم اضافه می شد. حضور کیتا در میانه میدان باعث می شد تا لیورپول کمی خلاق تر باشد، مشخصا این تیم در بازی مالکانه به خوبی ضد حملات نیست و ویژگی های این تیم بر اساس ضد حملات است تا بازی مالکانه. لیورپول در این فصل برخلاف فصل پیش بازی های خیلی پر گلی را سپری نکرده است؛ دلیلش هم مدل بازی حریفان است.
در فصل پیش این تیم بازی را به سمتی می برد که حریف توپ را در میانه میدان لو بدهد و با پرس شدید ساختار دفاعی حریف را برهم می زد و 3 مهاجم این تیم که در ضد حملات فوق العاده هستند کار را تمام می کردند. فیرمینو به عنوان محور حملات و ضد حملات لیورپول بازیکن هدف این تیم بعد از باز پس گیری توپ بود و مانه و محمد صلاح را راه می انداخت. ویژگی های هافبک های این تیم بیشتر فیزیکی است و در بیلد آپ توانایی زیادی ندارند به همین دلیل خط حمله آتشین لیورپول در این فصل کم تر از فصل پیش درخشش داشته اند. مهاجم های این تیم نیز بازیکنانی هستند که در فضای زیاد عملکرد مطلوبی دارند و فقط تا قسمتی مانه در هنگام بسته بودن فضا ها عملکرد خیلی خوبی دارد. در هنگام بسته بودن فضا ها فیرمینو به عقب می آید و اگر او را مهار کنند تقریبا گل زدن برای این تیم سخت می شود. با حضور کیتا و فابینو در نیم فصل دوم این موضوع تا قسمتی حل شد اما کلوپ راهکار های متفاوتی را در پیش گرفت و با سانتر های زیاد و توپ های سوم این تیم گل های زیادی زده است. مشخصا دلیل فصل خوب این تیم در وهله اول ساختار دفاعی مناسب است. موضوعی که اینجا باید اشاره کنیم این است که استراتژی کلوپ در این بازی نیز خراب کردن بازی حریف و استفاده از توپ های مرده وسط زمین و ضد حملات است. بارسا تا حد زیادی توپ های وسط زمین را از دست نداد اما در ضد حملات این تیم چند بار تهدید شد. چیزی که بارسا نیز در آن آسیب پذیر نشان داده بود در طول فصل و لیورپول نیز در آن بسیار قدرت مند عمل می کند اما بازی به سمتی پیش رفت که والورده می خواست. در ادامه در مورد بازی و تاکتیک های دو مربی صحبت خواهد شد.
مدل پرس لیورپول در این بازی مانند بسیاری از بازی های فصل بود. واینالدوم که به جای بابی فیرمینو بازی می کرد وظیفه پرس منطقه بین دفاع وسط های بارسا و هافبک دفاعی این تیم را داشت، صلاح فضای بین لنگلت و آلبا را پرس می کرد و مانه فضای بین پیکه و روبرتو. دو هافبک این تیم یعنی میلنر و کیتا نیز راکیتیچ و ویدال را پرس می کردند. فابینیو فضای های پرت دیگر مانند جلوی خط دفاعی خودی یا بازیکنانی که به جلو می آمدند مانند مسی را پوشش می داد و پرس می کرد. یا اگر بارسا به بازی عرض میداد و آلبا صاحب توپ می شد که در این صورت میلنر به آن سمت می رفت و فابینیو، راکیتیچ را پرس می کرد. مدل پرس این تیم در نیمه اول به این شکل بود که در نیمه دوم تغییر کرد. در ویدئو کاملا مشخص است که چگونه این پرس شکل می گیرد.
پرس بازیکنان بارسا متفاوت بود. مسی و سوارز دفاع وسط های حریف را پرس می کردند، آرتورو ویدال و بوسکتس به ترتیب رابرتسون و کیتا را پرس می کردند و راکیتیچ و کوتینیو نیز فابینیو و میلنر را پرس می کردند. شدت این پرس در دقایق بازی متفاوت بود. بازیکن نزدیک به بازیکن صاحب توپ به شدت پرس می شد و دیگر بازیکنان نیز یار مستقیم خود را یارگیری می کردند تا به آن ها پاس داده نشود. این پرس شبیه به پرس یوپ هاینکس در بایرن مونیخ بود که قبلا نیز مورد استفاده قرار گرفته بود. واینالدوم که یارگیری نمی شد به عقب می آمد و در بعضی اوقات پرس حریف را می شکست. این موضوع باعث می شد پیکه را با خود به جلو ببرد که البته او احتیاط می کرد و خیلی جلو نمی آمد تا فضای پشتش خالی نشود.
اما بارسا در نیمه اول چگونه سعی می کرد تا از زیر پرس حریف خارج شود؟ راه حل اول استفاده از توپ های بلند بود. در صحنه اول ویدال به خوبی برای خارج شدن از فشار حریف به وسط زمین می آید. راه حل دوم عرض دادن به بازی بود. ویدال چند بار این کار را کرد و یک بار دروازه حریف باز شد که در ادامه خواهید دید. به پاس آلبا نیز دقت کنید، همه چیز شبیه گل اول بارسا است و فضای بین مدافع های وسط حریف تبدیل به یکی از اهداف بارسا برای گل زدن شده بود. راه بعدی عقب آمدن مسی بود که هم باعث می شد فابینیو از بازی خارج شود و به عقب بیاید، هم خودش با تکنیک بالایش توپ را حفظ می کرد. راه بعدی که گفته شده بود آرتورو ویدال بود. توپ های بلندی که برای او ارسال می شد و تلاش او برای مالکیت بارسا را ببینید.
اما لیورپول نیز برای شکستن پرس راه هایی داشت. همانطور که گفته شد واینالدوم که آن مارک می شد به عقب می آمد و با یک بازیکن بیشتر خط پرس بارسا شکسته می شد. لیورپولی ها می دانستند بارسا خط دفاعی اش را جلو نگه می دارد و همین نیز در لحظاتی منجر به خطر شد. در بازی های گذشته، مانند تک به تک رشفورد مقابل بارسا در بازی مرحله قبل نیز خط دفاعی بارسا بین عقب زمین و میانه زمین جایگیری می کرد که ضعف هایی دارد. این مدل برنامه ها بازیکنانی سرعتی مانند سمدو را می خواهد تا عمق را پوشش دهد البته روبرتو عملکرد خوبی را داشت اما در چند صحنه نزدیک بود بارسا گل بخورد. لیورپولی های فضای بین پیکه و روبرتو را هدف قرار می دادند و بارها قصد داشتند توپ را به پشت یا بین این دو ارسال کنند که به جز یکی دو صحنه پیکه و روبرتو فضاها را بستند. دیگر راه این تیم ارسال توپ های بلند دفاع وسط هایش خصوصا فن دایک برای بازیکنان خط حمله این تیم بود.
اما بارسلونا طرح ها و برنامه های متفاوتی برای گلزنی در نیمه اول داشت. مشخصا اولین برنامه حرکات آلبا از سمت چپ و فضا سازی مسی و بقیه برای او بود. همانطور که گفتیم عرض دادن به سمت آلبا یکی از اهداف این تیم بود، کوتینیو بعد از صاحب توپ شدن آلبا معمولا به عقب می آمد تا او راحت تر حرکت کند و آلبا نیز فضای بین فندایک و ماتیپ را بارها نشانه رفت. در صحنه گل اول مسی با بیرون آوردن مدافع حریف کوتی را آن مارک می کند. هندرسون در این موقعیت عملکرد خوبی نداشت. صحنه بعد را ببینید؛ گفتیم هنگامی که آلبا قصد نفوذ دارد میلنر او را یارگیری می کند درحالی که جا میماند و فابینیو راکیتیچ را پرس می کند. این هم گفته شد که کوتی به عقب آمد تا گومز را از جریان بازی خارج کند. موضوعی که اینجا پیش می آید حرکت بدون توپ بازیکنان بارسا است و پاس زیبای راکیتیچ. راکی خلایقت ها زیادی دارد اما یا در عقب زمین جور بقیه را می کشد و جلو نمی آید یا این حرکات بدون توپ شکل نمی گیرد. موضوع مهم در این نوع پاس های عمقی و کلیدی همین حرکات بدون توپ است. در کنار این برنامه ها بارسا استراتژی دیگری نیز داشت و آن عقب کشیدن تیم و استفاده از فضای حریف در ضد حملات است. تعداد نفرات بارسا در طول بازی برای ضد حملات معمولا 3 نفر بود که احتیاط را در دستور کار خود قرار می دادند.
لیورپول برای خلق موقعیت استراتژی هایی داشت که نشان از آنالیز خوب کلوپ دارد. گفته شد فضای سمت راست بارسا آسیب پذیر بود و اندی رابرتسون بارها در آن منطقه نفوذ کرد. دیگر استراتژی کلوپ استفاده از توپ های بلند ما بین پیکه و روبرتو یا فضای پشت آن ها بود که به دلیل بالا بودن خط دفاع بارسا آن فضاها ایجاد می شد. در یک صحنه مانه نزدیک بود دروازه بارسا را باز کند. دیگر استراتژی کلوپ استفاده از توپ های برگشتی در ضد حملات یا در میانه میدان یا جلوی خط دفاعی بود. صلاح و مانه بازیکنانی هستند که وقتی فضا داشته باشند، عملکرد خیلی بهتری دارند.
اما یکی از مهم ترین استراتژی های والورده استفاده از راکیتیچ و ویدال برای خراب کردن بازی حریف بود. این دو بازیکنان کلیدی حریف یعنی رابرتسون و فابینیو را پرس می کردند و در دقایقی که بارسا توپ را از دست می داد در کانتر پرس نقش اساسی داشتند. دیگر موضوع حساسیت والورده بر روی مناطق پشت محوطه جریمه و نزدیک بازی کردن بازیکنان بارسا بهم در مناطق حساس بود. به راکیتیچ و ویدال دقت کنید که چطور به آن مناطق حمله می کنند و ویدال درحالی در صحنه سوم به سمت آن منطقه می رود که هافبک راست است. بازیکنان بارسا نزدیک به هم آن مناطق را می بستند.
اما داستان نیمه دوم متفاوت بود. کلوپ توپ را در زمین بارسا انداخت و یا با توپ های بلند موقعیت ایجاد می کرد یا آن توپ ها به بارسا می رسید و آن ها را به شکل دیگری پرس می کردند. همین موضوع باعث شد بارسا برای دقایقی موقعیت های زیادی بدهد و نتواند از نیمه جلو بیاید. این بار شکل پرس فرق می کرد و ثابت بود و خبری از دو حالت نبود. واینالدوم دفاع وسط های بارسا و هافبک دفاعی این تیم را پرس می کرد، مانه فضای بین پیکه و روبرتو را پوشش می داد، صلاح فضای بین لنگلت و آلبا را می بست. این بار فابینیو راکیتیچ را پرس می کرد و هندرسون آلبا را تحت فشار قرار می داد و میلنر نیز ویدال را پرس می کرد.
بارسلونا مجبور بود راهی پیدا کند. در چند صحنه کوتینیو نه ضربات سر را می توانست بزند و نه جنگ های میانه میدان را برنده می شد و توپ های میانه میدان به بازیکنان لیورپول می رسید. آرتورو ویدال نقش مهمی در شکستن این پرس ایفا کرد و با بردن جنگ های زمینی و هوایی مالکیت را برای بارسا حفظ می کرد و پرس لیورپول را می شکست. تغییر کوتینیو و آمدن سمدو باعث شد بارسا به بازی برگردد که در ادامه مهم ترین دلایل این کار را توضیح خواهیم داد اما یکی از آن ها این بود ویدال به سمت چپ رفت و توپ های میانه میدان را برنده شد. همچنین شکل بیلد آپ بارسا تغییر کرد و بوسکتس جلوی لنگلت و پیکه بازی می کرد که جواب هم داد.
این ویدئو را با دقت تماشا کنید و بعد از دیدن آن و خواندن توضیحات ویدئوی بعدی را ببینید. تفاوت بارسا بعد از تعویض و بهتر شدن همین ها بود. کوتینیو درحالی که صلاح یارگیری نشده، راه می رود و همین باعث می شود صلاح به راحتی فرصت شوت زدن پیدا کند و کوتی جلوی شوت او را نیز نمی تواند بگیرد. در صحنه بعد اوج بی مسئولیتی را می توان دید، کوتی بدون تلاش توپ را از دست می دهد. در صحنه بعد نیز مشخص است چه اتفاق هایی می افتد. اما گفته شد لیورپول توپ های بلندی را برای شکستن پرس بارسا یا خلق موقعیت می فرستاد که در یکی از صحنه ها دروازه بارسا به شدت تهدید می شود.
مهم ترین قسمت بازی تغییرات بارسلونا هنگام فشار بود. بارسا دیگر خط دفاعی اش را بین عقب و وسط زمین نمی برد تا بازیکنان لیورپول نتوانند از توپ های پشت دفاع استفاده کنند و با بردن لاین دفاعی به عقب و فشرده بازی کردن در پشت محوطه و هاف اسپیس ها باعث می شد لیورپول رو به توپ های هوایی آورد و پیکه و لنگله توپ ها را پس می زدند. این تغییر از ابتدای نیمه دوم اعمال شد. در دقایقی که لیورپول پرس بارسا را می شکست. اما پس از تعویض به موقع بارسا، روبرتو یک خط جلوتر آمد و سمدو به دفاع راست رفت، ویدال نیز جای کوتی در سمت چپ را گرفت. هدف چه بود؟ لیورپول از دو سمت فشار زیادی را وارد می کرد و ویدال با رفتن به سمت چپ صلاح و گومز را از کار انداخت. در ثانی سمدو بسیار عالی عمل کرد و روبرتو نیز به خوبی به او در پوشش فشای آن سمت کمک کرد. موضوعی بعدی بردن توپ های میانه میدان و یا در سمت گومز بود که این بار خبری از کوتینیو نبود که بدون جنگ مالکیت را به حریف بدهد. موضوع مهم تر این بود بارسا پرس خود را به بالا برد و از یک سوم حریف پرس را شروع کرد. والورده توپ را به زمین لیورپول انداخت و قصد پرس آن ها و نگه داشتن تیم حریف در آن منطقه و همچنین استفاده از فضایی که هنگام لو دادن توپ توسط بازیکنان لیورپول در زمان پرس بدست می آمد و ساختار دفاعی آن ها دچار مشکل می شد و قبل از شکل گرفتن بارسا موقعیت خلق می کرد. مسی و روبرتو نقش کلیدی در این موضوع داشتند. روبرتو حمل توپ خیلی خوبی در زمان ضد حملات دارد و به لحاظ تاکتیکی هوش بالایی دارد. وقتی مسی صاحب توپ می شود یا دیگر مواقع او به خوبی به عمق دفاع حریف می زند و در صحنه گل دوم نقشی مهم را ایفا می کند. مسی نیز وقتی صاحب توپ می شود عملا بقیه هم تیمی هایش را آن مارک می کند. همانطور که مشخص است والورده اشاره می کند تا بازیکنان حریف را از بالا پرس کنند و فضایی به حریف ندهند. بارسا دو فرصت بزرگ بدست می آورد روی فشار و پرس بر روی حریف که مسی یکی از آن ها را گل می کند. صحنه آخر را ببینید، ویدال در سمت چپ مشخص است او را ببینید چه فاصله ای با مانه دارد، حال ادامه ماجرا را تماشا کنید.