فردا .رفتم تو یه ساختمان کار اداری داشتم تا رسیدم به اسانسور داشت بسته میشد ، یه پیرزن و پیرمرد و یه دختر هم داخلش بودن ، هرچی تقلا کردم در اسانسور بسته نشه فایده نداشت و کلی ضایع شدم جلوشون ، از پله ها رفتم رسیدم طبقه دوم همزمان همون دختره از اسانسور اومد بیرون ، تا همدیگه رو دیدیم زدیم زیر خنده .. خلاصه الان دوستیم و همیشه یادم میاره