پیشینه:
ساری پله به پله رشد کرده. از پایینترین پله فوتبال در ایتالیا، به قلهی فوتبال ایتالیا اومده و میشه گفت در همهی پلهها کارش رو تقریبا بی نقص انجام داده.
در امپولی با صعود به سری آ و حفظ این تیم اسمی پیدا کرد و به ناپولی رفت. ناپولی به محض اومدن ساری یک لول پیشرفت کرد و به یک رقیب کاملا جدی برای یوونتوس تبدیل شد؛ اینقدر جدی که یوونتوس تصمیم بگیره برای محافظت از اسکودتو، هیگواین رو از آقای ساری و تیمش بگیره. ناپولی در ۳ سال ساری چیزی فراتر از انتظار همه ظاهر شد و این عملکرد خوبش موجب شد که چلسی جذبش کنه. در حالی به چلسی میرفت که اولین فصلش خارج از ایتالیا بود و از طرفی خود چلسی هم چند سالی بود که یکی از غیرقابلکنترلترین رختکنهای اروپا رو داشت. با همهی چالشهایی که داشت، در فصلی که تجربهی ۶تایی شدن مقابل سیتی رو داشت و از ۳-۴ تیم ناقوی شکستهای بسیار سنگینی رو داشت و از طرفی فریاد «فاک ساریبال» از طرف هوادارای خودی علیهش بلند بود، در نهایت موفق شد قهرمان لیگ اروپا بشه، به فینال یک جام برسه و در رقابتیترین لیگ انگلیس تاریخ، پشت سر لیورپول و منچستر سیتی که به وضوح در سطح دیگری بودن سوم شه.
۱-سبک بازی: یوونتوسی که [حداقل]۲ سال از داشتن آلگری رنج میبرد، حالا آمادهست که بعد از چندین و چند بازی، بازی غیرخوابآور ببینه. ساری هجومی بازی میکنه و این نکتهی شیرینیه. از طرفی یوونتوس پر از بازیکناییه که هر چقدر در تیم آلگری بلاتکلیف بودن، در تیم ساری میتونن بدرخشن. برناردسکی
دیبالا، کوستا و رونالدو تحت نظر ساری چیز دیگری خواهند بود.
چالش اصلیش دفاعی تیمی خواهد بود. یوونتوس ۸ سال سبک منفعلانه و بازی مبتنی بر واگذاری توپ به حریف رو بازی کرده و برای همین میشه حدس زد که دفاع دچار تغییراتی بشه.
یکی از امضاهای ساری، دست نزدن به ترکیبشه. ترکیب اصلی که پیدا شد، دیگه بعیده دچار تغییر بشه. مثل بازی مالکانه، این هم دقیقا آنتی-آلگری کامله. آلگری روزی ۳ ترکیب جدید پیدا میکرد. شخصا فکر میکنم بازی چرخشی توهمی بیش نیست. برای یک و نهایتا دو پست منطقیه ولی دیگه بیشتر اگه بشه اون هماهنگی و همدیگر فهمی بین بازیکنان رو کاهش میده.
۲-نتایج: دوباره گویی نشه؛ تو پیشینه گفتم نتایجش در سه تیم قبلیش فراتر از ظرفیت تیمهاش بود. اینجا یه مقایسه میکنم به پوچتینو: در حالیکه پوچتینو ۴ سال در تاتنهام بود و بازیکناش رو مدتها میشناخت، با وجود این که مهرههای تاتنهام همهشون بهتر بودن (شاید به جز یک هازارد) لیگ رو ساری
بالاتر تموم کرد در اولین فصلش. (پوچتینو خودش ساخته بازیکنا رو که خیلی چیز بزرگی محسوب میشه ولی به قول جویی Moo point محسوب میشه چون یوونتوس ساخت و ساز براش مهم نیست)
به نظرم از لحاظ نتایج هم با جند سانتیمتر اغماض، نگرانیای وجود نداره. مخصوصا که میبینیم که یوونتوس اینقدر خوب بود که حتی آلگری هم تونست توش نتیجه بگیره.
۳-۳-ذهنیت: اگه نگم تمام، ۹۰٪ مشکلات من با مائوریتزیو ساری سر ذهنیتشه. ساری در خیلی از اوقات از پیش شکست خوردهست. شبیه علیرضا منصوریانه. منصوریان قبل از بازی بیشتر از پیروزی، دنبال پیدا کردن دلیل و بهانه برای باخت احتمالیه. این چیز در ساری هم پررنگه. به زمان بازی، با محل بازی، به داور بازی، به هر چیزی که فکر کنین سابقهی ایراد
گرفتن داره.
جدا از ذهنیت ناقدرتمندی که داره، بحث دیگه اینه که با اولین شکست عین دختر بچههای ۱۳ ساله که شکست عشقی میخورن دنیا براش تموم میشه. یک فصل کامل رو خوب جلو رفتن، تو زمین یوونتوس شکستمون دادن ولی بعد از برد ۳-۲ یوونتوس جلو اینتر، به این نتیجه رسیدن که لیگ تمام شده و این
شد که ۳ تا از فیورنتینا خوردن و کلا سقوط آزاد کردن؛ در صورتی که امید داشتن تا آخرین لحظه شعار رسمی باشگاهه (fino alla fine). ترکیب این نگرش بهانهجویانه و فروپاشی پس از اولین شکست باعث میشه من از همین الان رسماً نگران باشم.
به عنوان یک ساید آیتم میشه به داستان کپا هم اشاره کرد.
ساری اونجا هر چند بعد از بازی بهترین چارهی ممکن برای داستان رو پیدا کرد، اما در محل نشون داد ضعف مدیریتی داره. نمیتونیم فصل بعد همیشه استرس داشته باشیم که حالا که تابلوی تعویض بالارفته، جناب آقای بازیکن میاد بیرون ژا نه.
البته یک مسئلهای هست اونم این که ذهنیت برنده تیم یوونتوس
و بازیکنایی مثل کیلینی، رونالدو، بونوچی، دیبالا، پیانیچ و ... به ساری بچربه و بهش منتقل بشه. به نظرم میشه برای مدیریت بازیکنا و رختکن و ایجاد فضای برانگیخته و تشنه، یوونتوس یک یوونتوسی رو دستیار ساری کنه. گزینههای خوب هم کم نیستن. همین کاررا مثلا.
ساری گزینهی ایده آل که اصلا
نیست، در بین گزینههای یوونتوس ۵-۶ تای دیگر رو بهش ترجیح میدادم ولی این که اونها بهترن دلیلی بر خوب نبودن ساری نیست. «انتظارات پایین» و «انگیزههای بسیار» رو هم میشه اضافه کرد به حرفهای بالا. جفت این دو فاکتور بسیار موثر خواهند بود.
با ذکر همه چیز، یک نکتهی نهایی رو اضافه میکنم: شاید یکی از مهمترین برتریهاش به آلگری (هر چند تقریبا در همه چیز برتری داره) اینه که فوتبال براش کل زندگیه. مثل الگری نیست که خیلی راحت بعد از ۴ تا خوردن از رئال بگه «این فینال یک اپرا بود و مردم زیادی تماشاش کردن و خوشحالم که عضوی از این اپرا بودم.»