وقتی مالک اشتر با شوق وشعف از غربال عدالت علی می گوید سخنی از ابن خُوَیلَد چهره خندان و بشاش اشتر نخعی را در هم میشکند و تبدیل به چهره ی ای نگران و مضطرب میکند. " این مرد را عدالتش سرنگون میکند".
وقتی سال به سال به ویترین افتخارات پروفسور و پرسپولیس اضافه میشد، پیش بینی سرنگونی برانکو کار آنچنان سختی نبود. هر چه بر تعداد جام ها اضافه میشد چهره ی هوادار پرسپولیس در کنار شوق و شعف، رنگ نگرانی و اضطراب میگرفت. چون هوادار پرسپولیس با این مسائل غریب نبود. افشین قطبی را فراموش نکرده بود که بعد از یک قهرمانی دراماتیک تمایلی به تمدید قرارداد نداشت و به نیم فصل سال بعد نرسیده به صورت کاملا اتفاقی استعفا داد. تیمی که با کسر شش امتیاز باز هم قهرمان شد، سرمربی تیم فصل بعدش یکباره خداحافظی کرد.
بعد از ترک امپراطور روزهای بد فرا رسید. یک دهه ناکامی. یک دهه که در آن نگفتیم وزیر فلان تیم یا تیم حکومتی. ده سالی که به باج خواهی به خاطر موفقیت حریفان فریاد بلند نکردیم. ده سالی که شکست خودمان را به مهندسی مسابقات محکوم نکردیم. برای یک دهه خواستار رفع مشکل در مستطیل سبز و در باشگاه خودمان بودیم نه در سنگ اندازی در راه حریفان.
با آمدن برانکو روزهای پرسپولیس همیشگی دوباره آغاز شد. قهرمانی پشت قهرمانی. موفقیت پشت موفقیت. نتایج درخشان مقابل حریفان سنتی. موفقیت های پرسپولیس نه تنها جام ها را از حریفان بلکه منطق و انصاف آنها را هم برده بود طوری که به جای حل مشکل خود متوسل به حکومت، وزیر و مهندسی شدند. چاره ای هم جز این نداشتند! با تیمی که با این همه هجمه از بی انصافی ها و بی منطقی ها، با تیمی که با پنجره های بسته ، با تیمی که مجبور به بازی در فیفا دِی شده، با تیمی که حریفش از ترس شکست سنگین حاضر به شرکت در فینال سوپرجام نشد، و باز هم قهرمانی ها را تَکرار کرد چه باید کرد؟!!
علی کریمی چه زیبا حق مطلب را ادا کرد: "ماموریت هیئت مدیره انجام شد".
آری! این مرد را موفقیت هایش سرنگون کرد!