درود بر خداوند بخشنده و رهنما
که عبد شريفش شده کریم بنزما
تو پنداری اش مرد دین و خداست
ولی آن نا مسلمان حسابش جداست
بدان این سخن نیست ز هذیان تب
که دايورت کرده ماسوا را به چپ
گرش پرسی از پویایی و فشار و پرس
نشانت دهد فیلم های زيزو و پرز
مبادا شیخ کند قصد شوت سرکشی
تو از حیرت انگشت بر دهان برکشي
سخن عاجز است از وصف فضا سازی اش
که عقل را نباشد توان درک بازی اش
روزی آن اشرف زمین و خداوند فضا
برون آمد و نشست بر زمین از قضا
بزد خنده ای ريز بر ریش کل جهان
که آن را خوش آمد به پیر و جوان
به خیر بگذراند خداوند جان
هر آنچه او دارد اندر سر نهان