نیم ز کار تو غافل همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
******
به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم به لطف بردارم
******
رخ تو را ز شعاعات خویش نور دهم
سر تو را به ده انگشت مغفرت خارم
******
هزار ابر عنایت بر آسمان رضاست
اگر ببارم از آن ابر بر سرت بارم
******
ببستهست میان لطف من به تیمارت
که دیده برکات وصال و تیمارم
******
هزار شربت شافی به مهر می جوشد
از آن شبی که بگفتی به من که بیمارم
******
بیا به پیش که تا سرمه نوت بکشم
که چشم روشن باشی به فهم اسرارم
******
ز خاص خاص خودم لطف کی دریغ آید
که از کمال کرم دستگیر اغیارم
******
تو را که دزد گرفتم سپردمت به عوان
که یافت شد به جوال تو صاع انبارم
******
تو خیره در سبب قهر و گفت ممکن نی
هزار لطف در آن بود اگر چه قهارم
******
نه ابن یامین زان زخم یافت یوسف خویش
به چشم لطف نظر کن به جمله آثارم
******
به خلوتش همه تأویل آن بیان فرمود
که من گزاف کسی را به غم نیازارم
******
خموش کردم تا وقت خلوت تو رسد
ولی مبر تو گمان بد ای گرفتارم
پ.ن: در مواقعی که خیلی نا امیدید و افسرده اید این غزل رو بخونین جواب میده حالتون رو برای چند لحظه بهتر می کنه که همونم خیلی ارزش داره در اون شرایط