سعیدم ಠಿ_ಠیا این:
- "الهی کجا باز یابیم آنروز که تو ما را بودی و من نبودم، تا باز به آن روز رسم میان آتش و دودم اگر بدو کیستی آن روز یابم پُر سودم و ربود خود را یابم به نبود خود خشنودم"
اگرم نتونستی این:
- " الهی تو دوستان را بدشمنان می نمایی، درویشان را غم و اندوه دهی، بیمار کنی و خود بیمارستان کنی، درمانده کنی و خود درمان کنی، از خاک آدم کنی و بادی چندان احسان کنی، سعداتش بر سر دیوان کنی و بفردوس او را میهمان کنی، مجلسش روضهٔ رضوان کنی، نا خوردن گندم با وی پیمان کنی، و خوردن آن در علم غیب پنهان کنی، آنکه او را زندان کنی و سالها گریان کنی، جباری تو کار جباران کنی، خداوند تو کار خداوندان کنی، تو عتاب و جنگ همه با دوستان کنی"