Lonely Man of nightخدایی بچه های مردم منو یه عمر ...اییدن😔😖
چه اون موقع که من معدل اول دبیرستانم تو نمونه دولتی ۱۸/۷۸ شد و دختر همسایه و دوست مادرم بیست شد
هر چی گفتم من تو اون مدرسه بودم معدلم بیست میشدا اون مدرسش از مدرسه ما خیلی پایین تره گوش نکرد
مادرم گفت غلط کردی خاک تو سرت
آخر امتحان نهایی سوم من ۱۹/۵۵ شدم اون هجده
کنکور من امیرکبیر قبول شدم اون رتبه اش به هفتاد هزار هم نرسید تو تجربی
بعدش هم یه مدت کوتاهی باعث افتخار بودم دوباره شدم مفت خور
چرا که پسر داییم با بیست و هفت سال سن هم آتش نشانه هم با نیسان کار میکنه و مادرم هم از من نوزده ساله همون انتظار رو داره
یا مریضای مادرم با سیزده سال سن کار میکنن من کار نمی کردم و میخوردم و میخوابیدم
الانم که یه هفتست سر کار میرم فعلا اوکیه حالا فردا پس فردا میگه بچه های مردم یه زندگی رو می چرخونن تو چی
اون موقع که تو سن پنج سالگی خوندن و نوشتن یاد گرفتم میگفت که بچه های مردم از دیوار راست میرن بالا روابط اجتماعیشون خوبه تو فقط عین آدم بزرگا کتاب میخونی و باماشینات بازی میکنی
رفیقت رو ببین پارسال که من می دیدمش نمی تونست حرف بزنه
مثل تو زبان خونده بود از تو کمتر خونده بود رفت استاد شد با همکارای مونثش و شاگرداش چرخید الان با دخترا سلفی میگیره باهاشون بیرون میره
اون وقت تو خرس گنده میگی من از دخترا میترسم و خجالت میکشم مثل غارنشینا هم تا حالا باهاشون حرف نزدی
یکی نیست بگه آخه مادر من یه بار تا ساعت هشت شب دانشگاه بودم با بچه ها تیم دانشکده رو تشویق میکردیم مسابقه رسیدم خونه گفتی ولگرد شدی ساعت هشت شب میای خونه بعد شما هم با دخترا حرف بزنم خودت گیر نمیدی
خلاصه اینکه زندگی من کلا مقایسه شدن با بقیه بود
همه فامیل حسرت منو داشتن ولی مادر خودم حسرت فامیلو
بگذریم شیر تو بچه های مردم😑😔💔