مطلب ارسالی کاربران
خاطره 12 (فوتبالی)
من کلا دو بار توی زندگیم، از وسط فوتبال، تلویزیونو خاموش کردم و ادامه ندادم:
اولیش وقتی که 15 سالم بود. من طرفدار مادریدم و تنها تیمی هم که دوست دارم مادریده.ولی وقتی فوتبالو خیلی دوست داری و اونم چمپیونزلیگ بالاخره تمایل داری یه تیم ببره ( مخصوصا اینکه مادرید توی اروپا چند وقت بود فینال نیومده بود). فینال استانبول بود و بازی بین لیور و میلان. من تمایل داشتم لیور ببره. کلاس اول دبیرستان بودم. میلان خیلی خیلی سرحال بود. کاکا وسط میدون آقایی میکرد. وقتیم دیدم کرسپو انقدر سرحاله، گفتم نتیجه مشخصه و نیمه دومو ندیدم. فرداش رفتم مدرسه و بچه ها از پرسیدن دیدی دیشب؟ گفتم آره معلوم بود. گفتن پنالتیا رو حال کردی؟ گفتم کدوم پنالتی؟؟!! و ... خلاصه فهمیدم چه کلایی سرم رفته ( هرچند بعد همون سال تمایلم به میلان بیشتر از لیور شد)
ماجرای دوم برمیگرده به زمان دانشجویی لیسانس. بازی دربی. منم که پرسپولیسی تیر. آقا بعد اون همه باخت مقابل استقلال، با هزار امید و آرزو نشستیم به فوتبال دیدن. طبق معمول قبل، ما حمله میکردیم و استقلال گل میزد. خدا بیامرز اولادی اخراج شد و اعصابم خورد شد و زدم بیرون ( فردا امتحان داشتم و چند تا کپی احتیاج داشتم). توی کغازه کپی، داداشم از شیراز زنگ زد. استقلالیه. گفتم میخواد اذیتم کنه. گفت: این ایمون زاید کیه؟؟! گفتم والا درست بازیشو ندیدم ولی خرید جدید پرسپولیسه. مگه چطور؟؟! گفت: نامرد دو تا گل زد و بازیو مساوی کرده. منو میگی:برق از کلم پرید. توی حول و ولا بودم که یه تلویزیون توی خیابون پیدا کنم که دیدم داداشم داره فحش به ایمون زاید میده. گفتم چی شد؟؟!! گفت: فلون فلون شده گل سوم رو هم زد. منم با عجله برگشتم خونه ولی بازی تموم شده بود. یادمه همون شب نود داشت. با کلی ذوق و شوق بهترین نود عمرمو دیدم و گفتم گور بابای امتحان ( اینو هم در نظر بگیرید من شب امتحانیم).
خلاصه برام درس شد که هیچ موقع فوتبالو از وسطای بازی قطع نکنم. مگر اینکه چند تا گل عقب باشیم و دقیقه هم تقریبا 90 باشه و امیدی به تیم نباشه.
مخلص همگی