Amerداداش من سر همین موضوع یک هفته است حالم بد جور گرفته است
بعد از ترک سیگار به مدت دو سال یه هفته است روزی سه بسته سیگار میکشم
سال گذشته ۵۰ میلیون نقد تو حسابم داشتم
یه زمین دیده بودم هزار و صد متر داخل کرج
قرار بود زمین چهارصد مترش بخرم متری صد و بیست هزار تومن
طی صحبتی که باز صاحب زمین داشتم حاظر شد اگر کل هزار و صد متر بخریم زمین بده متری صد هزار تومن
مادرم قضیه رو فهمید و راضی شد شصت میلیون بهم پول بده تا کل زمین صد و ده میلیون بخرم و قرار شد این پول طی سه سال بهش برگردونم
یه روز با مادرم و پدرم رفتیم واسه خرید این زمین
رفتیم جلوی در بنگاه
پدرم گفت بریم ویلای خود پدرم و فردا بیام بنگاه و میگفت حالم خوب نیست
ما هم رفتیم و شب زدن که لگن پای مادربزرگم بعد از سر خوردن در حمام شکسته
و ما هم جمع کردیم از کرج اومدیم تهران و مادرم خیلی درگیر مادرش شد و مادرش عمل شد و بعد هم مادربزرگم فوت شد و ما سه ماه نتونستیم بریم و مادرم شرایط خوبی نداشت
بعد از سه ماه رفتیم طرف زمین فروخته بود
و گذشت گذشت تا این هفته که شخصی که زمین خریده بود همون طوری زمینشو فروخت
یک و چهارصد و هفتاد میلیون تومان
از لحظه ای که فهمیدم دیوانه شدم
دلم خونه خون
زمینی که باید برای من میشد مفت مفت از دستم در رفت
این یه هفته بدترین روزای زندگیم بوده
شرایط طوری هست مادرم میگه یه حکمتی داشته ولی هیچ حکمتی نداشت