Sebastian Vettelیه بار تو کلاس شیمی نمرم کم شد حواسم نبود چنان لگدب به صندلی زدم که هفت متر پرواز کرد اومد زمین صدای بمب داد معلم شیمی یه نگاه بهم کرد گفت درکت میکنم
یه روز که تقریبا پنجم میخوندم جشن عاطفه ها بود اومدم بعد اینکه پول رو انداختم خبرنگار یقه منو کرفت و گفت برا چب اومدی منم یه لحظه هول شدم یه نگاه به خبرنگار و گفتم اومدم صدقه بدم ب😓😓😓😓