رئالم بی همتاعدّة الشهور عند الله اثنا عشر شهراً في كتاب الله يوم خلق السموات و الارض منها اربعة حُرُم ذلك الدين القيم فلا تظلموا فيهنّ انفسكم)؛
تحقيقاً شمار ماههاي سال، دوازده ماه است. اين حقيقت در كتاب خدا و روزي كه آسمانها و زمين را آفريد، چنين بوده است. از اين دوازده ماه، چهار تا، حرام است. اين است دين استوار. پس در آن چهار ماه حرام، به خويشتن ستم روا مداريد» (برائت، 36).
قراين و شواهد كلامي
نكتهها و قرايني در آيه مذكور هست كه ميتواند خوانندگان هوشيار و عالمان با انصاف را با ياري فكر و تأمّل، به مقصد اصلي و تأويل باطني رهنمون باشد. اين نكات، عبارتاند از:
1. ميان تمام ملتها و پيروان مكتبها، سال دوازده ماه است و اين، موضوعي است بسيار بديهي و هيچ خردمندي آن را انكار نميكند. از اين رو آوردن ادات تأكيد بر اثبات اين كه هر سال، از دوازده ماه تشكيل شده است، با حفظ فصاحت و بلاغت آن، تأييدي است بر وجود ماههاي قمري، نه شمسي. در عين حال، بايد توجه داشت كه افزوده شدن اين نوع قرائن كلامي، خواننده را به يك معناي باطني نيز راهنمايي ميكند؛ چرا كه گفتهاند: «زيادة المباني تدلّ علي زيادة المعاني؛ افزايش حروف، مقدمات، قيود و قرائن لفظي و مقامي، دليل است بر فزوني معاني».
2. قيد «عند الله» در آيه به حسب ظاهر، مقابل «عند الناس» است؛ يعني شايد سال، نزد همه مردم دنيا دوازده ماه نباشد. البته ممكن است قيد مذكور، اشاره به قانون خلقت و بيانگر سير طبيعي ماه نيز باشد؛ زيرا ممكن است مردم، سال و ماهها را از نوع قراردادهاي اعتباري و عرفي بدانند و طبق خواسته خود به كمك افكار عمومي با وضع قوانين اعتباري تغيير دهند؛ چنان كه مسلك پوشالي «بابي» و «بهايي» سال را به زعم خود نوزده ماه دانسته و ماه را نيز نوزده روز قرار دادهاند.
واژه «عند الله» گذشته از اين، به طور غير مستقيم ميخواهد اين گونه عقايد انحرافي را نفي كند، تا آنچه كه مطابق حركت كائنات است و بر محور حق ميگردد، به اثبات برساند؛ يعني حركت زمين به گرد خورشيد و ماه، توليد فصول چهارگانه ميكند و ماه و سال را مشخص ميسازد.
3. قيد «في كتاب الله» به قرينه «يوم خلق السموات و الأرض» شامل تورات، انجيل، زبور داوود و صحيفههاي ابراهيم خليل و نوح نبي ميشود و قرآن را نيز در بر ميگيرد؛ يعني در تمام كتابهاي آسماني، اين حقيقت عيني و طبيعي كه سال، دوازده ماه دارد، منعكس شده و بيانگر اين است كه در غير كتابهاي آسماني، ممكن است خلاف اين گفته شود؛ در صورتي كه در كتابهاي آسماني و اعتقاد ملتها، سال به دوازده ماه تقسيم شده است؛ مانند سال و ماههاي رومي، ايراني، عربي، اروپايي، چيني و ژاپني. البته اسامي ماهها ميان ملتها مختلف است؛ ولي شمارگان آنها از دوازده ماه تجاوز نميكند. وانگهي، كتاب تكوين را نيز در بر ميگيرد؛ چرا كه در سير ساختار طبيعي و حركت زمين، ماههاي قمري همواره دوازده بار طلوع و غروب دارند.
4. از همه مهمتر، جمله «ذلك الدين القيّم» است كه دوازده ماه را دينِ استوار و آيين مستقيم به شمار آورده است. ممكن است گفته شود جزء دين بودن ماهها، به علت اين است كه برخي ماهها مشتمل بر احكام و تكاليفي خاص است؛ مانند ماه مبارك رمضان كه روزه گرفتن در آن ماه بر مسلمانها واجب ميشود يا ماه ذيحجه كه حج خانه خدا بر كساني كه استطاعت دارند، واجب ميشود؛ ولي آيه در مقام بيان اين حقيقت است كه تمام ماههاي دوازدهگانه جزء دينِ استوار و مستقيم است، نه اين كه چون بعضي از ماهها مشتمل بر دستورات ديني ميباشد و در ماههاي ديگر، فرايض مذهبي ديده نميشود، آيه تمام آنها را جزء دين واقعي ميشمارد. نيز اين امر، از باب تغليب نميتواند باشد؛ چرا كه غلبه با ماههايي است كه احكام واجب در آنها نيست.
علاوه بر اين كه از فراز «ذلك الدين القيّم» چنين برداشت ميشود كه هر ماهي به نوبه خود و مستقلاً جزو دين ميباشد. علاوه بر اين، مشركان و مكاتب الحادي نيز معتقدند هر سال دوازده ماه دارد، بدون اين كه در مذهب شرك، ماههاي دوازدهگانه را دخيل بدانند.
5. «فلاتظلموا فيهن أنفسكم» به حسب ظاهر ميخواهد بگويد در ماههاي حرام با ايجاد جنگ و نزاع، به خودتان ظلم مضاعفي روا نداريد. در هر حال، ظاهر آيه نيز بر همه مسلمانها حجت و بر همگان تكليف آور است كه در ماههاي حرام، جنگ و خون ريزي را ترك كنند، تا حرام مضاعفي مرتكب نشوند. همة اين تفسيرها به نوبه خود صحيح هستند؛ ولي آيات قرآن بر خلاف معمول مكتوبات بشري، تفسيري دارد و تأويلي، ظاهري دارد و باطني و در باطن آن نيز باطني است و… كه همگي حجت هستند و با هم تضادي ندارند.
شایدبعضی ها باقدرتشون بخوان چیزی غیرازان چه درقران گفته شده بگن وبه ظاهر اثبات کنند اماپیش خداهمون چیزی هست که میگه)تشکربابت پستتون