هیچ فوتبالیستی در طول تاریخ – حتی فرانچسکو توتی – به اندازه آگوستینو دی بارتولومی تجسم واقعی رم نبوده و احتمالا نخواهد بود…
بیایید صادق باشیم. توتی برای به دوش کشیدن این مسئولیت دردناک تر بیش از حد موفق و طلایی است.
اگر رمی باشی متوجه هستی که چه روزهای غم انگیزی را تجربه کردی. روزهای زیادی مُردی، روزهای زیادی همه آرزوهایت با اشتباهاتی غیرقابل توجیه به باد رفتند. روزهای زیادی بودند که لیاقتت بیشتر بوده، روزهایی که فقط اشک داشتند و غم.
متوجه هستی که علیرغم همه شکوهی که شهر رم دارد، همه زیبایی که پیراهن رم دارد، همه هیجانی که فوتبال گرگها همیشه داشته، آخر قصه تقریبا همیشه غم بوده است.
این غم عمیق بوده و احتمالا همیشه خواهد بود. این غم حالا جزئی از وجود رمی ها شده و همه باید آن را بپذیرند، حتی فوتبالیست هایی که خودشان را رمی می دانند.
باور نمی کنید؟ دیدید دروسی چطور رفت؟ گفتند به درد نمیخوری و کنارش گذاشتند. در واقع دروسی به سبک آگو مجبور به رفتن شد. توتی هم تا حدودی این درد را حس کرده بود، البته نه به طور کامل، چون اون زیادی برای مجبور شدن قوی بود. جیانینی هم همین طور. با این حال، همه اسیر آن غم شدند – درست مثل بسیاری از ما.
احتمالا دروسی روزی که پا به باشگاه گذاشت فکرش را هم نمی کرد که این طور راه دی بارتولومی را برود ولی رفت. او حتی یک جام باشگاه های اروپا به رنگ لیورپول و شکست را هم تجربه کرد و کم مانده بود که به فینال برسد، کم مانده بود که کمی از آن تلخی شکست دهه هشتادی مقابل لیورپول و غم دی با ی بزرگ را کم کند، اما او هم خودش جزئی از آن غم بی پایان شد.
ما حتی در دهه هشتاد هم شاد نبودیم. به اندازه کافی شادی نداشتیم. اسکودتو را بردیم، اما فینال اروپا را در قلعه خودمان باختیم، و کاپیتانمان را هم از دست دادیم، آن هم در یک شب! این قدر خاطرات تلخ بزرگ از آن دهه و رویایی ترین تیم تاریخ باشگاه داریم که یادمان می رود در همان سالها چطور رمِ جیانینی با یک باخت برابر لچه اسکودتویش را از دست داد. تلخی ها به سادگی برای ما رقم می خورند و شادی ها به سختی.
اما ما رمی ها هرگز از گذشته دست نمی کشیم، حق هم داریم چون زیباست. بیشتر گذشته ما را خاطرات تشکیل دادند، نه جام ها. و چقدر خاطره تلخ داریم. همه ما سندروم آگو را گرفتیم. بدون اینکه متوجه باشیم.
دی بارتولومی که از نظر فنی بی رقیب بود، از نظر احساسی هم خودش را بی رقیب کرد. ما را مبتلا کرد. اینکه بزرگترین فینال تاریخ باشگاه را ببازی، آن هم در حالی که اصلا تقصیر تو نیست و بعد 10 سال بعد با دست خودت از این دنیا بروی، در همان روز…انگار که او در زندگی شخصی اش هم چیزی جز رم نداشت. روزی هم که دی با این دنیا را ترک کرد رم خیلی با رمی که او فرمانده اش بود فرق داشت. مهمترین تفاوتش هم خودش بود.
توتی پسرک طلایی بود و همیشه خواهد بود، اما بیراه نیست اگر بگویم توتی آنچه بود که رم می توانست باشد و دی بارتولومی آنچه بود که رم بود و هست و احتمالا خواهد بود.