نامه ای به آقای خاص دنیای فوتبال
ژوزه، همه ما طرفداران تو و تیمت می دانیم که فکر و ذکرت مشغول بازیکنان و اداره تیم و همچنین نزدیک شدن مسابقات فصل جدید لیگ برتر انگستان است. اما دلمان گرفته است اینجا در این سرزمین مان چه بسیار مخالف داری. ای کاش تمامی این مخالفت ها به خاطر نوع مدیریت ات بود اما افسوس و صد افسوس که تو را نمی پسندند و به کنایه از تو سخن می گویند. همچون سال های اولی که به لیگ انگلستان رفتی و آن زمان که گفتی آقای خاص دنیای فوتبال هستم همچون فرگوسن تو را یک احمق خطاب کردند. نمی دانم چرا اکثر مردم سرزمینم از اعتماد به نفس تو متنفرند شاید چون می خواهند تو را زمین خورده ببیند و به حالت بخندند. بله این رسم حسودان است که نمی توانند موفقیت های تو را تاب بیاورند که چگونه از مترجمی شروع کردی و توانستی با استعدادی که داشتی با چلسی در لیگ بر تر انگلستان در همان حضور اولیه ات چشم ها را خیره کنی. جالب است بدانی اغلب کارشناسان و فوتبالی ها روزهای مربیگری ات با چلسی را فراموش کردند. آن سال هایی که با دیمین داف و جو کول و دروگبا چه آتشی بر دل تیم ها می انداختی. یادشا ن رفته است که بارسلونای آن زمان و رونالدینیو در استمفوردبریج چگونه چهار گل دریافت کردند. حالا روزگار عوض شده سیستم تو را اتوبوسی می نامند. ای کاش کمی با انصاف قلم فرسایی می کردند و می دیدند در فصل گذشته چگونه با مهاجمان از دور خارج شده ات توانستی در کورس قهرمانی بمانی. اما افسوس که نمی بینند یا بهتر بگویم نمی خواهند ببینند .از این ها بگذریم تمامی طرفداران تو برایت آرزوی موفقیت دارند و می دانند که اگر به توانتقاد می شود یا مورد تمسخر قرار می گیری به خاطر این است که تو نتیجه گرفته ای، مدیریت اصولی داشته ای و به فکر آینده تیم بوده ای.
واکنش به یک یادداشت
فوتبال یک پدیده صنعتی است. چرا ما نمی خواهیم متوجه شویم دیگر آن فوتبال "مارادونا"یی و "پله" ای تمام شده است. دوره امپریالیسم بازیکنان بزرگ به سر آمده است. دیگر تیم حرف اول را می زند و سیستم. و ازهمه مهمتر این سیستم با پول می چرخد با سرمایه های نجومی. می دانید چرا؟ چون در ازای پول بازیکنان موثر را برای این سیستم جمع آوری می کنند و مربیان کوچک و تیم های کوچک زمانی بزرگ می شوند که بتوانند بازیکنان را تولید کنند و به فروش بگذارند. اما مربیان بزرگ چه کار می کنند؟ مربیان بزرگ به جای اینکه بازیکن سازی کنند به سراغ تیمی می روند که سرمایه هنگفتی دارد؛ جایی که ارزش سهام باشگاه با هر پیروزی و یا باخت تیم زیاد و کم می شود. بله این فوتبال صنعتی شده وقت ندارد، باشگاه ها و رئیس هایشان و حتی هوادارها حوصله باخت را ندارند و از همه مهمتر حوصله اینکه تیمشان به طور متناوب ببازد و جامی نیاورد به ازای اینکه بازیکن سازی می کند، را ندارد. وقتی حرف از صنعتی شدن به میان می آید یعنی اینکه وقت نیست حوصله نیست اما پول هست. با پول می شود زمان خرید، با پول می شود بازیکن خرید. اما هیچ گاه پول منتظر نمی ماند که شما به عنوان مربی چند سال ببازید و گردانندگان مالی باشگاه برای شما کف بزنند و هورا بکشند.
وقتی شما در تیم بزرگی مربیگری کرده اید، بعد از آن به یک باشگاه کوچک نمی روید بلکه سعی می کنید به باشگاه های بزرگتر راه پیدا کنید. کنایه مورینیو به پلگرینی هم از این مسئله نشئت گرفته بود چرا که اگر مربی بزرگی باشید به تیم های کوچک نمی روید. و یک سوال: شما پورتو را به یاد ندارید؟ پورتو هم تیم بزرگی بود؟ سرمایه های عظیمی داشت؟ بازیکنان بزرگی داشت؟ شاید برخی دوستان فراموش کرده باشند که وقتی با اینتر میلان همین مربی توانست سه گانه فتح کند و در مقابل همان غول اسپانیایی که شما از آن دم می زنید (بارسلونا) بازی کرد و به راحتی صعود کرد. آیا شما بارسلونای بدون گواردیولا را با بارسلونای سال های پیشین مقایسه می کنید؟ بارسلونایی که دیگر تمام شده بود دیگر تیکی تاکایش رنگی نداشت دیگر آن مربی افسانه ای خود را نداشت.
متاسفانه در بین مخاطبان رشته فوتبال، کسانی که فوتبال را نه از منظر سرگرمی صرف بلکه از نگاهی ریز بینانه و به قولی تاکتیکی به این رشته ورزشی می نگرند دیده می شود دفاع سیستماتیک را که خود یکی از هزاران نوع تاکتیک در فوتبال است را با نگاهی ساده لوحانه و گاهی از سر عمد و برای شاخ و شانه کشیدن، به سخره گرفته و از عبارت دفاع اتوبوسی در مورد آن استفاده می کنند. به راستی چرا در بین هواداران در سایت طرفداری کمتر دیده می شود این نوع دفاع را که خود در قلبش نوعی حمله آتشین و زهر دار دارد به نقد کشند؟ باری سوای اینکه چه نامی به جای دفاع سیستماتیک به کار ببریم در این قسمت به نکاتی می پردازم که شاید از نگاه علاقمندان به فوتبال به چشم نیامده باشد:
1:دفاع سیستماتیک دفاعی است که کانال های ارتباطی را قطع می کند.
2: دفاع سیستماتیک دفاعی است که احتیاج به تمرکز فوق العاده بالا، توان فکری تیمی در پایین ترین زمان ممکن را در بر می گیرد.
3:دفاع سیستماتیک دفاعی است که نظم و هماهنگی از دروازه بان گرفته تا هافبک و خط حمله به خوبی در اذهان بازیکنان ترسیم و خط کشی شود. این امر تمرکز فوق العاده بالایی می طلبد.
4: دفاع سیستماتیک دفاعی است که احتیاج به بازیکنانی سرعتی و انفجاری با گام هایی بلند همچون تیر رهاشده از کمان دارد همچنین در کنار این قابلیت طرح ریزی ضد حمله با کمترین پاس ممکن بین مهاجمان نیز اهمیت بالایی دارد.
5: دفاع سیستماتیک دفاعی است که در آن سرعت، دقت و هماهنگی یکجا لازم است. این سه مولفه هم در بهترین شرایط ممکن و با آماده ترین بازیکنان برای اجرا مورد نیاز است.
دفاع سیستماتیک از فرمان حمله صرف، دشوارتر است و حتی ریسک پذیری بسیار بالایی دارد که ضایع شدن توان ذهنی و قوای جسمانی بازیکنان را هم به همراه دارد. به هر حال اجرای این سیستم از هر مربی فوتبالی ساخته نیست مگر اینکه قابلیت حداقل روزی 12 ساعت کار فکری و هماهنگی با کادر مجرب تیم و از همه مهمتر٪ شناخت روحیات و توان بازیکنان را داشته باشد. به نظر نگارنده ژوزه مورینیو یکی از نادرترین مربیانی ست که این مولفه ها را به خوبی رعایت کرده و به خوبی شرایط بازی را آنالیز می کند. سوای اینکه طرفدار چه تیمی باشیم لازم است فوتبال را با دید ریزبینانه همراه با چاشنی انصاف بنگریم تا دریابیم نه تنها در فوتبال بلکه در تمامی ورزش های روزگار ما، محاسبه ریاضی و توان فکری و داشتن فلسفه مختص به آن رشته یکی از ارکانی است که درصد پیروزی تیم و یا فرد را به بالاترین حد خود می رساند.
سالهای دور از خانه
وقتی پورتو قهرمان شد همه موفقیت این تیم پرتغالی را در جام باشگاه های اروپا، اصل زحمت های مربی می دانستند که آرزوهای بزرگی در سر می پروراند. عده ای هم شانس و اقبال او را بلند می دیدند که توانسته از سد منچستر یونایتد آن زمان فرگوسن و از سد موناکوی شگفت انگیز آن فصل عبور کند و دستش به جام یرسد. با قهرمانی پورتو، چشمان آبراموویچ، مالک روسی چلسی، آقای خاص را زیر نظر گرفت و با پبیشنهاد سرمربیگری او را به لندن آورد. قهرمان تیم ما دریغ از اینکه بداند چه فراز و نشیب هایی انتظارش را می کشد رهسپار لندن شد. وقتی ژوزه به لندن امد در برابر سلاطین آن زمان جزیره، منچستر یونایتد فرگوسن وآرسنال ارسن ونگر ایستاد و گفت: "من آقای خاص دنیای فوتبال هستم." فرگوسن خندید، ونگر اعتنایی نکرد، مفسران ورزشی انگلیس نوشتند او یک دلقک است. دیگری گفت سوژه خوبی برای مطبوعات لندن پیدا شده است.
اما او مصمم بود چرا که هدف داشت، متفکر بود چرا که استراتژی خاصی در ذهن داشت، ساختار شکن بود چرا که به مهره های از کار افتاده تیم اعتنایی نداشت. و از همه مهم تر او به توانایی هایش اعتقاد داشت. اعتقاد به اینکه می تواند قله های آرزوهایش را درنوردد. برایش مهم نبود که منچستر یونایتد چه تیمی ست و در فصل پیش در کجای جدول در بین چهار تیم ایستاده است. برایش معنایی نداشت نام آرسنال و مربی کهنه کارش چقدر بزرگ است. او به داشته هایش ایمان داشت. همین کافی بود! همین کافی بود که قهرمان ما کسی شود برای خودش. شهره عام و خاص شود!
به خانه خوش آمدی ژوزه
وقتی مورینیو در رئال مادرید همچون حضورش در تیم های دیگراروپایی موفق بود و توانست دراسپانیا نیز با وجود حضور تیم پر قدرتی چون بارسلونا بر سکوی نخست لیگ اسپانیا بنشیند، همه چیز دست در دست هم داده بود تا دوباره ژوزه این بار با اعتباری که کسب کرده به خانه دومش لندن بیاید. این بار همه انگلستان اورا می شناختند، همه دنیا به شخصیت کاریزماتیکش احترام می گذاشتند. بازیکنانی که تا دیروز اورا به استهزا می گرفتند اکنون در آرزوی انتقال به تیم مورینیو بودند .