با کراوات به دیدار خدا. ،رفتمو شد
بر خلاف جهت اهل ریا. ،رفتمو شد
ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ
همچنان آیینه با صدق و صفا ،رفتمو شد
حمد را خواندم و آن مد (ولا الضالین) را
ننمودم ز ته حلق ادا ، رفتمو شد
تو تنت پیش خدا روز و شبان خم شد و راست
من خدا گفتم و خدا گفت بیا ،رفتمو شد
مسجد و دیر و خرابات به دادم نرسید
فارغ از کشمکش این دو سه تا ،رفتمو شد
من حروف عربی را که ندانستم از بر
سرخوش و بی خبر و بی سر و پا ، رفتمو شد،،،