ali redمن خودم ارتش خدمت کردم تازگی هم خدمتم تموم شده... از خدمت ارتش میتونم برات بگم.. اموزشی دوره سختیه ولی بزرگترین سختیش اینه که چون نمیشناسی فضارو! یعنی برات غریبس یکی برگرده تحکمی بهت دستور بده! چهار صبح بیدارت کنن ببرنت نماز صبح توی سگ سرمای بیرجند مجبورت کنن توی صف قدم رو بری تا مسجد! سختته ساعت یک صبح بیدار شی بری دم تانکر اب واستی نگهبان توی سرما!!! خب این زوره! سخته برات غذای اینجا فضای اینجا برات غریبس... ولی خب با سرباز اموزشی خیلی مدارا میشه! این واقعیته! چون توجیه نیستی! وقتی میری یگان و توجیه میشی تازه بدبختی شروع میشه! اگر شانس بهت رو کرد افتادی دفتری، راننده ای، بازرسی ای، اینجور جاها خب اوکی میگذره بلاخره خیییلی شاید اذیت نشی! ولی بخوای معمولی خدمت کنی اونجاس زورته که از چارتا ابله بیخود چون پایشون بالاتره باید حرف بشنوی!! اونا نشستن و تو پا میشی اسایشگاه میشوری فلان میکنی! و البته ارتش خیلی خیلی پایه بازیش کمتر از سپاه و ناجا هستش!! اینا هست! توقعات و انتظارات از سرباز داخل پادگان یه چیز دیگس! در واقع دوره اموزشی به نظر من بیشتر فشار روحی روانیه روی ادم بابت فضای جدید و سختی های جدید ولی توی خدمت یگانی شما فضارو یاد گرفتی چه خبره حالا باید با غول مرحله اخرش روبرو شی باید توی این فضا دو سال زندگی کنی!!!
ولی خب همه اینا حرفای ناامید کننده مال اولشه... از یه جایی به بعد عادت میکنی این ویژگی ادمه! روزی که عادت کردی خودت خودکار چهارونیم پنج صبح پا میشی میری دنبال وظایفت و کارات! خودکار سر ساعت نگهبانیت میری سر پستت سر ساعت تحویل میدی میای! خودکار میفهمی کی میتونی بری مرخصی کی نمیتونی! خودکار به جاش میرسه میری موهارو ماشین میکنی! و البته از بقیه لحظاتت توی خدمت سعی میکنی لذت ببری زندگیت حالت عادی میگیره انگار برات... عادت میکنی... هرچی زودتر عادت کنی به شرایط کمتر اذیت میشی! به همین سادگی... از روزی که بپذیری وضعیتت رو شرایطت رو از اون روز دیگه روزای خدمتت به نسبت بهتر میگذره برات سختیاش کمتر میشه جور میشی با فضا!