مطلب ارسالی کاربران
مرثیه احمد شاملو برای فروغ فرخزاد
به جست و جوی تو
بر درگاه کوه می گریم
در آستانه ی دریا و علف.
به جست و جوی تو
در معبر بادها می گریم
در چار راه فصول؛
در چارچوب شکسته ی پنجره ئی
که آسمان ابرآلود را
قابی کهنه می گیرد.
...
به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی
تا چند
تا چند ورق خواهد خورد؟
*
جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهر مرگ است._
و جاودانگی
رازش را
با تو در میان نهاد.
پس به هیئت گنجی درآمدی:
بایسته و آزانگیز
گنجی از آن دست
که تملک خاک را ودیاران را
از این سان دلپذیر کرده است!
*
نامت سپیده دمی ست که بر پیشانی آسمان می گذرد
-متبرک باد نام تو!-
و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را...