محمد صدراحین پرواز هواپیمای بهبود به یه طوفان میخوره و سقوط میکنن تو کوه سبلان اون سقوط همه میمیرن فقط بهبود و زن کناریش زنده میمونن که اصلا همو از قبل نمیشناختن توی این تلاش سخت برای زنده موندن بهبود و زنه عاشق هم میشن ولی چون بهبود زن داره نمیتونن ازدواج کنن
فهیمه که این داستانو میفهمه بهبود رو ترک میکنه و میره
از اون طرف نقی که می بینه لبای هما خوب نمیشه با چاقو لباش رو از دو طرف پاره میکنه (قبلاً هم نقی گفته بود من ایین دهنوووو از دو طرف جرررر بدم)و به هما میگه عزیزم من با هر قیافه ای دوستت دارم ولی هما که نقی رو می بینه میترسه و فرار میکنه
نقی دیوونه میشه و به قاچاق چی پیشنهاد میده تا بانک مرکزی علی آباد رو بزنن و بعد پولا رو تقسیم کنن
ولی بعد از بانک زنی نقی روی پولای خودش نفت میریزه و آتیش میزنه و به تبعش پولای قاچاق چیه هم آتیش میگیره
نقی به سری پیرو پیدا میکنه و علی آباد رو به آتیش میکشه....
فصل هفتم هم یه کراس اور با سریال دوپینگ داره که دیگه لو. نمیدم🤐