If you're leaving, close the door
I'm not expecting people, anymore
Hear me grieving, lying on the floor
Whether drunk or dead, I really ain't too sure
اگر داری میروی در را پشت سرت ببند
دیگر انتظار دیدن کسی را ندارم
گریه و زاریام را بشنو، روی زمین دراز کشیدهام
مطمئن نیستم مستم یا مُردهام
I'm a blind man, I'm a blind man
and my world is pale
When a blind man cries
Lord, you know
There ain't no sadder tale
من یک مرد کور هستم
یک مرد کور
و دنیایم بی رنگ و روست
وقتی یک مرد کور میگرید
خدایا خودت میدانی که
از این غمناکتر حکایتی نیست
Had a friend once, in a room
Had a good time, but it ended much too soon
In a cold month, in that room
We found a reason, for the things we had to do
زمانی در یک اتاق دوستی داشتم
دوران خوبی بود، ولی خیلی زود به سر رسید
یک ماه سرد سال در آن اتاق
دلیلی یافتیم برای کارهایی که مجبور به انجامشان بودیم
I'm a blind man
I'm a blind man
Now my room is cold
When a blind man cries
Lord, you know
He feels it from his soul
من یک مرد کور هستم
یک مرد کور
حالا اتاقم سرد شده
وقتی یک مرد کور میگرید
خدایا خودت میدانی که
با تمام وجود این [غم] را حس میکند