روی لبم زمین صدام می زنتم
آروم در گوشم میگه بپرم
بالا سرم آسمون زیر پاهام یه ساختمون
سه طبقه ــَس دو به شک
توویِ برزخ بین خوب و بد بین خواب و بیداری
ن شدیدا احساس میکنم این اتاقی که بهش اشاره شده با این بخش از ترک برش ارتباط داره که میگه:
بچه ــَش اونور تووی اتاق
پشت یه میز با یه هدفون توو گوش
از آزادی مینویسه واسه تغییر مسیره
مردمی که ژنتیکی دیکتاتورن
همه دنبال جنجالن
اون دنبال یه جرقه ــَس
انگار اون پسر خود بهرامه(البته شاید هم استعاره از بچه های نسل جدیده که میخواد منجی و راهنماشون باشه.انگار زمان دقیق تربیت نسل یاغی ها فرا رسیده و نسلی که تا حدی با بهرام خو گرفتند و خطش رو انتخاب کردند اما هنوز خامند باید داخل پیله شروع کنند به رشد.رشد در قالب کلاس درسی که بهرام دستشونو میگیره و توی جهان های مختلف عبرت های مختلف رو بهشون منتقل میکنه و تمام این ها داخل پیله اتفاق می افته) و ادامه داستانش رو داره توی ترک گوشت تعریف میکنه
انگار دوباره ارتباط داره به جهان های موازی و سفر در زمان و بازگشت به اتاق خونه مادریش
اما خیلی سال گذشته و اونجا(ایران) تغییر کرده
واسه همین میگه
درو وا کردم رفتم تو دیدم پنجره بازه تا ته
بیرونو نگاه کردم دیدم نمی یاد این منظره ها رو یادم
بعد رعد و برق زده میشه و یه سری خاطره یا تصویر پیش روش قاطی میشند و یادش میاد(یه چیزی تو مایه های فصل دوم سریال stronger things تصور کنین) که اونم همچنان یه ایرانیه و هیچوقت این چیزا براش غریبه نمیشه
بعد خودمون(ایرانی ها) رو توصیف میکنه
و از اینجا به بعد میاد بین مردم و میخواد پا به پاشون راهنماییشون بکنه و از موضع خوشون شروع کنند به تغییر
که یه کار فوق العاده و یه بینش عظیمی رو میطلبه این کار
که فرد به اندازه کافی مسیر رشد و تغییر خودش رو طی کرده و حالا به درجه ای رسیده که برای رشد بیشتر باید برگرده وسط جاده و بقیه رو هم بکشونو به سمت انتهای جاده
بین توهم و واقعیت بین درست و غلط