بابت متن طولاني معذرت ميخام
این فوتبال جادوئی
وقتي کلمه جادو رو ميشنويم ياد سري مجموئه هاي هري پاتر ميوفتيم.ياد خوندن ورد و جادو.اما کلمه جادو واسه فوتبالي ها اصلا غريبه نيست.فوتبالي ها جادو رو با تمام وجودشون احساس کردن.جادوگري مارادونا ک فرياد هواداراشو ب آسمان مي برد.وقتي افسانه اي ب نام زيدان تمام ناممکن ها رو ب ممکن تبديل کرد.وقتي پسرنيک سن سيرو شاهزاده فوتبال جهان شد.رونالدوي کوچک تماشاگران مادريدي رو در برنابئو وادار ب تشويق خودش کرد مردم دنيا جادو رو ب چشم خودشون ديدن.اما جادوي بازيکنان با جادوي تيم ها فرق داره.
سال 1999 فينال ليگ قهرمانان بايرن با يک گل از شياطين سرخ جلو بود.بازيکنان بايرن ب لحظات خوش قهرماني فکر ميکردنند و همه چيز آماده و مهيا بود تا هاليووديها قهرماني رو جشن بگيرن.جادوي فوتبال ب وقوع پيوست....به فاصله چند دقيقه رداي قهرماني از تن بايرن خارج شد.منچستر قهرمان شد.اما جالب ترين و يکي از بهترين فينالهاي ليگ قهرمانان 6 سال بعد در استانبول رقم خورد.تيم يکدست و رويايي ميلان با مربيگري کارلتو ب مصاف ليورپولي ميرفت ک با مشقت فراوان ب فينال رسيده بود.دو کاپيتان دو اسطوره دو ليدر........ مالديني و جرارد
شبي ک ميلان مي خواست اراده کند و تاريخ را بنويسد و ليورپولي که به دنبال مرحم ليگ قهرمانان بود تا زخم قهرمان نشدن در ليگ را التيام بخشد.بازي آغاز شد ......اين جنگ بود نه فوتبال
ميلان ميخ اول را محکم کوبيد.گل دقيقه 1 مالديني تمام اعضای ليورپول را ب بهت و حيرت فرو برد.روي يک حرکت زيبا شوا پاس عمقي کاکا را به تور دروازه چسباند اما پرچم قرمز و زرد کمک داور لبخند دوباره را از لبان هواداران ميلان ربود.در دقيقه 38 باز اين مثلث جادويي ميلان جادو کرد و کرسپو زننده گل دوم ميلان بود.استانبول نيمي شاد و نيمي غمگين بود.شادي ميلانيها در دقيقه 42 مضاعف شد.يک پاس بي نقص و يک ضربه فوق العاده نتيجه عجيب 3-0 به سود ميلان را رقم زد.بازهم کرسپو..........
حال هواداراي ميلان و ليورپول غير قابل توصيف بود.گوشه اي از ورزشگاه هلهله و شادي گوشه اي ديگر غم و بهت و گريه.نيمه دوم بازي آغاز شد.بازيکنان ميلان به مانند فاتحان جنگ قدم ب چمن سبز ورزشگاه گذاشتند.اما بازيکنان ليورپول براي اثبات يک چيز پا ب ميدان نهادنند.آنها مي خواستند ب تمام مردم دنيا و ميلان اثبات کنند ک اگر (( اميد ))داشته باشيد هيچ چيز دست نيافتني نيست.
دقيقه 54 سانتر زيباي ريسه و ضربه سر کاپيتان جرارد گل اول را براي ليورپول به ثمر رساند.ميلاني ها خم ب ابرو نياوردنند.هنوز حريف را در اختيار خود مي ديدند.دو دقيقه بعد توپ در ميانه ميدان به هامان رسيد .هامان بدون معطلي توپ را ب بازيکن تازه وارد به اسميچر داد و با شوت زيباي اين بازيکن گل دوم براي ليورپول به ثمر رسيد.شادي بي حد و حصر طرفداران ليورپول ترس و دلهره را ب هواداران ميلان منتقل ميکرد.ليورپول براي معناي واقعي واژه اميد تنها يک گل لازم داشت.دقيقه 60 بازي ،نفوذ جرارد در محوطه جريمه ،خطاي گتوزو و براي چند صدم ثانيه سکوت در دلهاي تماشاکران.ضربه آلونسو با مهار ديدا همراه بود ولي در ضربه ريباندگل سوم ب ثمر رسيد....
رستگاري در دقيقه 60 در استانبول
ليورپول ب بازي برگشته بود،چه چيزي مي توانست جلوي اراده پولادين ليورپول را بگيرد.اسکوبورد ورزشگاه دروغ نميگفت.نتيجه بازي مساوي شده بود.ميلان تازه ب خود آمده بود،حريف را دوباره قدرتمند ميديد.موقعيت هاي زياد ميلان يکي پس از ديگري از دست ميرفت.بازي وارد وقت اضافه شده بود.دقيقه 119 شوچنکو يکي از بزرگترين حسرتهاي زندگيش را خورد.موقعيت خوبي را ب گل تبديل نکرد.
فينال وارد ضيافت پنالتي ها شده بود،دودک در شب سرنوشت ساز زندگيش ستاره شد.ضربه آخر ب شوا رسيده بود ،گلزن ميلان شکست را قبول کرده بود.او ک در فينال دو سال پيشش گل قهرماني را زده بود ضربه اش را آرام به وسط دروازه زد،دودک توپ را با پا برگردانند.
ليورپول قهرمان ليگ قهرمانان شده بود.به معناي واقعي کلمه جادويي
لیورپول خواست و توانست
در افسانه ها آمده سيمرغ از خاکستر خود برخواست و ب آسمان پر کشيد.دو سال بعد اين جمله از حالت افسانه خارج شد و ب واقعيت پيوست.هر دو تيم بار ديگر ،باز هم در فينال ب مصاف هم رفتند.اينبار ميلان انقام سختي از ليورپول گرفت تا ب تمام دنيا يک جمله را اثبات کند.
((سيمرغي نوين از خاکستري کهن پا به عرصه مي نهد،اوج مي گيرد، فخر ميفروشد و دوباره پرواز مي کند))
.
به اميد اوج دوباره تيم محبوبم ميلان