اعزام تعدادی پزشک و کادر درمانی کوبایی به ایتالیا به هنگام اوج بحران کرونا در این کشور به بخشی از عناصر چپ وامانده و درمانده ایرانی فرصتی داد تا در ستایش "پزشکی پیشرفته و بیهمتای کوبا" لاف و گزاف سردهند. اعزام این پزشکان در حقیقت در ازای پرداخت بخش کوچکی از بدهیهای این کشور به ایتالیا صورت گرفت و خانواده آنها در کوبا عملا به گروگان گرفته شده بودند تا فکر پناهندگی به ذهن هیچکدامشان خطور نکند.
حالا اما سوال اصلی این است: "پزشکی درجه یک" چه ارزشی دارد، وقتی بیشتر مردم سوء تغذیه دارند و نیمه گرسنهاند؟ وقتی که زنان استاد دانشگاه هم ناچارند برای خرجی آخر ماه تن فروشی کنند؟ وقتی که حسرت و آرزوی مردم داشتن اینترنت و موبایل است؟
"بهداشت و درمان رایگان" چه ارزشی دارد، وقتی که برای گرفتن نوبت برای بیماری که نیاز فوری به عمل جراحی دارد، باید رشوه کلان بدهی و یا در دندانپزشکی پول آمپول بی حسی را باید زیرمیزی حساب کنید؟
آشغالدانی کم نظیری که فرمانده کاسترو به وجود آورد، وضعش به گونهای بود که وقتی در سال ۱۹۹۱ پول توجیبی سالانه ۵ میلیارد دلاری مسکو قطع شد، کشور با خودروهای موتوری خداحافظی کرده و به دوران ترابری اسبی بازگشت. نان و سیب زمینی جیرهبندی شد و خود فرمانده در برنامه آشپزی تلویزیون ظاهر میشد تا به مردم یاد دهد که با پوست سیب زمینی و بادمجان چه غذاهای خوشمزهای می توان درست کرد! البته سلیقه غذایی خود فرمانده متفاوت بود و در این دوران هم برنامه غذاییاش که شامل مرغوب ترین غذاهای دریایی از خاویار و صدف تا ماهی اوزون برون و میگو میشد و در کاخهای مخفی ساحلیاش طبخ میشد، تغییری نکرد.
او و رفقایش پس از کسب قدرت بساط توریسم را که درامد اول کشور بود، به بهانه اینکه موجب گسترش فساد و تحقیر ملت کوبا در برابر یانکیها است برچیدند. ارنستو چه گوارا وزیر اقتصاد شد و اراده کرد تا اقتصاد نوین انسانمحور را با انگیزهها و پاداشهای غیر مادی پی ریزد، یعنی حماقتی که حتی شورویها جرات انجامش را به خود نداده بودند! چه گوارا پیش از آنکه اقتصاد کوبا را به کلی از هستی ساقط کند، در همان میانه دهه شصت میلادی با فشار شورویها مرخص شد. او دل آزرده از کوبا رفت تا سرزمینهای دیگری را به فلاکت بکشاند.
▪️پس از فروپاشی شوروی که کشور در آستانه قحطی قرار گرفت، کاسترو دریافت که تنها راه نجات، برقراری مجدد توریسم و کازینوها است. یک منطقه مجزا و محدود توریستی ایجاد شد که عملا خود کشوری دیگر درون کشور بود و ورود به آنجا برای اکثریت مردم کوبا ممنوع. واحد پول آن هم دلار است و پول رسمی کوبا در آنجا ارزشی ندارد. معدود کوباییهای خوشبختی که جواز کار در منطقه توریستی را دارند، از وضع رفاهی نسبتا خوبی برخوردارند. یک کوبایی که در منطقه توریستی راننده تاکسی است، بیش از ده برابر یک پزشک یا استاد دانشگاه کوبایی درآمد دارد. مردم کوبا از پشت نردهها و حصارها خوشگذرانی توریستها را با حسرت نگاه میکنند و حسرت دوران باتیستا را میخورند که لااقل میتوانستند از کنار سفره خارجیهای متمول بهرمند باشند اما حالا حتی حق نزدیک شدن به آنها را ندارند.
▪️معمولا در خاطرات انقلابیون کوبایی یک صحنه آشنا به عنوان یکی از انگیزههای آنها برای مبارزه نقل میشود: یک آمریکایی متمول از هتل خارج میشد و با دیدن کودکان فقیر کوبایی چند اسکناس یا شکلات جلوی آنها میانداخت و بچهها روی سر و کول هم میپریند تا زودتر از بقیه شکلاتها و اسکناسها را از روی زمین جمع کنند. حاصل مبارزه و حکومتداری آن انقلابیون این شده که مردم کوبا حسرت روزهای پیش از انقلاب را دارند. هنوز تولید ناخالص و درآمد سرانه در کوبا به میزان چشمگیری کمتر از دوران دیکتاتوری باتیستا است. وضعیت کشورهایی نظیر کاستاریکا و پاناما برای مردم کوبا چیزی شبیه خواب و رویا است. کوبا همواره بالاترین رقم زندانیان سیاسی در قاره آمریکا را داشته و تنها کشوری در این قاره است که اردوگاههای مخصوص بازپروری سیاسی دارند که دهها هزار نفر سالهای سال در آنجا زندانی میمانند.