(پست تکراریه. به خاطر یه اشتباه حذف شده بود و برای کامل بودن بحث دوباره میذارم. عذرخواهم. و اینکه بخش دوم که الان میذارم به نظر خودم جذاب تره. اگه حوصله خوندن پست اولمو نداشتید پست دومم (توسل به اکثریت) رو حتما بخونید!)
قصد دارم توی چند پست چند نمونه از مغالطه های پرکاربرد رو بیارم. مغالطه حیطه وسیعی داره. از سیاست و مباحث اجتماعی گرفته تا مباحث فکری و اعتقادی تا حتی اتفاقات و بحث های روزمره و عادی. بنابراین دونستنشون میتونه خیلی به آدم تو این موارد کمک کنه.
منبع: ھنر استدلال ھمراه با منطق نمادین --- دیوید کلی (با دخل و تصرف!)
مغالطات برھان ھایی چنان ضعیف ھستند که مقدمات آنھا اصلا نتیجه شان را پشتیبانی نمیکنند. به دو دليل اين موارد را بررسی می كنيم. نخست اين كه به شما كمك كنيم تا در انديشه تان از آنها اجتناب كنيد.، و بتوانيد هنگامی كه در بحثی عليه شما به كار گرفته شوند، آنها را تشخيص دهيد. آگاهی آمادگی می آورد. دليل دوم اين است كه فهم اينكه چرا اين الگوهای برهان غلط انداز اند، در فهم سرشت استدال خوب به شما كمك خواهد كرد. هر مرض جديدی كه پزشكان كشف می كنند، آنان را از سرشت سامتی آگاه تر می سازد، همين مطلب در منطق نيز صادق است.
1/ مغالطه ذهنیت گرایی
"فردا درباره اش فكر می كنم"، نقل قولی است از اسكارلت اوهارا در رمان برباد رفته. اين روشی برای برخورد با وقايع ناخوشايند است. نكته، البته اين جاست كه فردا هرگز فرا نمی رسد: او صرفا، با اين فرض ضمنی كه بافراموش كردن وقايع، از هستی ساقط می شوند، آنها را از ذهن اش می راند. ذهنيت گرايی فقط شيوه ای برای گزيدن نتايج برمبنايی ذهنی نيست بلكه همچنين – و چه بسا در اغلب موارد—شيوه ای برای گريختن از نتايج، با انكار باور به آنهاست. برخی از مردم در ناديده گرفتن آنچه كه نمی خواهند ببينند مهارتی شگرف دارند، و اغلب ما گهگاه به اين شيوه متوسل می شويم. اگر اين شيوه را به قالب كلمات درآوريم چنين می شود "نمی خواهم p را بپذيرم، پس p درست نيست." اين است ذهنيت گرايی.
"من با اين عقيده بارآمده ام كه X" اين عبارت معمولا هنگامی ابراز می شود كه عقايد بنيادی شخص به چالش گرفته شده باشند. برای مثال، ممكن است كسی در بحث از رابطه ی جنسی پيش از ازدواج، در جواب برهانی به نفع آن بگويد "خوب، من با اين باور بزرگ شده ام كه اين جور رابطه غلط است." اين واقعيت كه كسی با عقيده ای بارآمده است می تواند تبيين كند كه چگونه به آن عقيده رسيده است، اما تبيين نمی كند كه چرا شخص بايد آن عقيده را بپذيرد؛ هيچ دليلی به دست نمی دهد كه آن عقيده درست است. تنها بر اين ادعا تأكيد می كند كه شخص باوری دارد؛ و لذا قسمی ذهنيت گرايی است. اين بدان معنا نيست كه اگر برهانی را عليه يك اعتقادتان شنيديد، نتوانستيد فورا آن را پاسﺦ گوييد، و با اين حال آن اعتقاد را رها نكرديد، شخص نابخردی هستيد. بسياری از باورهای ما – به ويژه در موارد اساسی مانند دين، اخلاق و سياست— حاصل عمری تجربه و تأمل اند. ما هميشه نمی توانيم آن تجارب و تأمات را فورا به قالب كلمات درآوريم، و نبايد يك باور مستقر را برپايه ی يك برهان ناقض آن رها كنيم. اما از آن برهان های ناقض هم نبايد چشم پوشيد. بی اعتنايی به برهان های نقض، با توسل بر اينكه وارسی نكردن اعتقادات مان آسان تر يا بی خطر تر است، قسمی ذهنيت گرايی است.
"ممكن است اين ديدگاه برای شما درست باشد، اما برای من درست نيست." فرض كنيد دو نفر درباره ی منشاء زيست شناختی نوع انسان بحث می كنند. امين استدال می كندكه نوع ما ثمره ی تكامل است؛ مهدی كه آفرينش گراست می گويد " خوب، ممكن است اين برای تو درست باشد، اما برای من درست نيست." منظور مهدی از اينكه می گويد چيزی برای او درست نيست (يا هست)، چيست؟ شايد منظور مهدی اين باشد كه او آن را قبول ندارد (يا دارد). در اين مثال، منظور او اين می شود كه: ممكن است تو به تكامل باور داشته باشی، اما من باور ندارم. در اينجا مغالطه ای دركار نيست، او تنها مشخص كرده كه اختلاف نظری وجود دارد، بدون اينكه ادعا كند كه حق با كدام طرف است. اما در اين صورت او بايد اين مطلب را مستقيما اظهار كند، و مفهوم درستی را پيش نكشد. معمولا پيش كشيدن مفهوم درستی به منظور دادن وجهه ای عينی به يك باور است، بدون ارائه ی هيچ شاهدی به نفع آن، يا منظور لاپوشانی يك اختاف نظر با گفتن اين است كه هر دو طرف حق دارند، گرچه مدعاهايشان نقيض هم است و نمی شود هردو درست باشند. در اين مورد، مفهوم اينكه چيزی "برای من درست است" حاوی يك مولفه ی ذهنيت گراست: به صرف اينكه شخص به گزاره ای باور دارد، به آن گزاره موقعيت عينی اعطا می كند. در اين حالت، دست كم، بايد گوش به زنگ بروز يك مغالطه بود.
در ادامه با مغالطه های جذاب تر و پرکاربردی آشنا خواهیم شد. با ما باشید:)