.داداش اونقد خندیدم بابام از خونه داره پرتم میکنه بیرون میگه سرمو بردی باز رفتی با پسر دایی هات زهر ماری دادن بهت میگم بابا این پسره خیلی باحاله خودت بیا ببین چیا میگه ولی قبول نمیکنه
ای خدا بگم چکارت نکنه که باعث شدی پدرم بهم شک کنه و صله رحم از بین بره هم اخرتمو نابود کردی هم این دنیا رو