کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده یک رمان ایرانی با موضوع عاشقانه است که تمِ معمایی – هیجانی دارد و در مدت زمان تقریبا یک ماهه به چاپ بیستم رسیده و میتوان گفت به نحوی شگفتی ساز است. این رمان تا به امروز بیشتر از پنجاه بار تجدید چاپ شده است.
پشت جلد کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده
قسمتی از متن کتاب آمده است: بهم گفت: «تا حالا شکار رفتی؟» گفتم «نه.» گفت: «من قبلا میرفتم، ولی دیگه نمیرم، آخرین باری که شکار رفتم، شکار گوزن بود، خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم. من بهش شلیک کردم، درست زدم به پاش، وقتی رسیدم بالای سرش هنوز جون داشت، نفس میکشید و با چشمهاش التماس میکرد، زیباییش مسخم کرده بود، حس کردم که میتونه دوست خوبی واسهم باشه، میتونستم نزدیک خونه یه جای دنج واسهش درست کنم. اما خوب که فکر کردم فهمیدم که اینجوری اون گوزن واسه همیشه لنگ میزنه و هروقت من رو ببینه یاد بلایی میافته که سرش آوردم، از نگاهش فهمیدم بزرگترین لطفی که میتونم در حقش بکنم اینه که یه گلوله صاف تو قلبش شلیک کنم.» بعدش گفت: «تو هیچوقت نمیتونی با کسی که بدجور زخمیش کردی دوست باشی.»
قبل از اینکه سراغ کتاب برم، هیاهو و تب و تاب عموم مردم درباره این رمان نظرم را جلب کرده بود. با خودم میگفتم این کتاب چی میتونه باشه که اینقد مورد پسند همه هستش، یعنی یک رمان ایرانی میتونه تا این اندازه خوب باشه؟
تصمیم گرفتم که سراغ کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده برم و متوجه شدم که بله، این کتاب واقعا یک رمان خوب و متفاوت است. البته یک رمان خوب و متفاوت برای افرادی که زیاد کتابخوان نیستند. این رمان بیشتر مورد پسند جوانان است. شاید اگر پایان کتاب مثل بقیه قسمتهای کتاب خوب بود میتوانستم از کلماتی مثل خیلی خوب و عالی برای توصیف این کتاب استفاده کنم.
چیزی که در این کتاب خیلی نظرم را جلب کرد شخصیت قهرمان داستان بود. قهرمان داستان یک نویسنده است و من احساس کردم خود نویسنده کتاب – روزبه معین – در قالب این شخصیت سعی داره شیوه کتاب نوشتن را هم به بقیه یاد بدهد و انصافا به نکات خوبی هم اشاره می کند. (حداقل برای کسی که چیزی از رمان نوشتن نمیداند در کتاب به نکات خوبی اشاره شده است.) در کل قصد داره بگه که نویسنده بودن و داستان نوشتن این نیست که بشینی گوشهای و منتظر باشی که یک چیز خارقالعاده بهت الهام بشه. نوشتن یک مهارت است و باید با تلاش آن را به دست آورد.
در طول خواندن کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده مدام نویسنده را تحسین میکردم که چه کتاب خوبی نوشته و چقدر خوب با ذهن خواننده بازی میکند. اما وقتی به آخر کتاب رسیدم حسابی غافلگیر شدم. پایان کتاب دور از انتظاربود
نکته دیگری در مورد این رمان این است که یک معمای ریز در آخر کتاب وجود دارد که ذهن خواننده را درگیر میکند. جواب این معما به نظر من چیز خاص و مهمی نیست، مگر اینکه نویسنده قصد داشته باشه ادامه این کتاب را منتشر کند.
در نهایت به شما پیشنهاد میکنم اگر کتابهای زیادی نخواندهاید و یا قصد دارید تازه کتاب خواندن را شروع کنید و به دنبال یک کتاب خوشخوان با متنی ساده و روان هستید، این رمان را بخوانید.