مطلب ارسالی کاربران
نمایشگاه جعلی تعصب باشگاهی(خلیل زاده و پرسپولیس)
تعصب باشگاهی وجوه تجاری دارد. باشگاهها برای ایجاد دلبستگی بیشتر کوشش میکنند تا بازیکنانی را طی سالهای طولانی حفظ کنند که آنها نماد عشقورزی به باشگاه باشند، همانچه هواداران را به دلبستگی بیشتر وا میدارد و این برای باشگاه درآمد بیشتری خلق میکند.این اما در فوتبال ایران رایج نیست که باشگاه با نظر به وجوه تجاری این نمایش خلق درآمد کند. نمایش -اغلب- جعلی تعصب باشگاهی در این دوران جدید به کار افزایش تعداد فالوور در اینستاگرام میآید و اگر کاربردی برای ایجاد دلبستگی بین هواداران داشته باشد، باشگاه را صاحب منافع بیشتری نمیکند، چه بسا باشگاه با قدرت فشار مجازی بیشتر بازیکن، فقط مجبور به پرداختهای بیشتر و قراردادهای گزافتر شود.
واکنشهای هواداران مجازی پرسپولیس به عکسی از شجاع خلیلزاده که لوگوی الریان، تیم جدیدش را میبوسد، از اغراقی چندسویه خبر میدهد که در فوتبال غیرحرفهای رایج است. نه شجاع خلیلزاده با ۳ فصل بازی در پرسپولیس، نقش نمادین و شخصیت ماندگار ورزشی در باشگاه پرسپولیس دارد که جداییاش رفتاری دور از تعصب باشگاهی تلقی شود و نه بوسهاش به لوگوی باشگاهی مثل الریان نشانه واقعی علاقه به باشگاه جدید است. الریان ۵ دهه در ورزش قطر سابقه دارد اما برای یک بازیکن ایرانی نمیتواند جذابیت و وابستگی عاطفی داشته باشد که در قطر به الریان پیوسته و به لوگوی باشگاه بوسه بزند. این بوسه فقط به کار عکاسهای تبلیغاتی باشگاه میخورد.
یادآوری این خاطره طنزآلود شاید جالب باشد که اوایل دهه هشتاد یک بازیکن خارجی میخواست از استقلال به صنایع اراک منتقل شود و در یک مصاحبه سفارشی که در روزنامه مشهوری در آن زمان منتشر شده بود، به نقل از او نوشته بودند که «از کودکی عاشق صنایع اراک بودم». این مصاحبه شاید خندهدار به نظر برسد که یک بازیکن برزیلی از کودکی عاشق صنایع اراک است، در حالی که باشگاه صنایع اراک ۲ سال قبل از این مصاحبه تأسیس شده بود. اما این یک مثال است از مضحکهای به نام تعصب غیرواقعی باشگاهی.
آنچه در فضای هواداری شبکههای اجتماعی میگذرد، نمیتواند جریانی خودجوش باشد. به این معنا که تحت تأثیر کانالها و حسابهای پرمخاطب هواداری در اینستاگرام، جریانها تولید میشوند و به چنان اغراق و اغلاط و لودگیهایی دچارند که نمیتوان بر اساس آن به بررسی هر موضوعی نشست. نوعی توجه بیهوده به جریانهایی زرد و خالی از مفهوم رایج است و همهمهای میسازد که صدایی شنیده نمیشود. از این همهمه بسیاری از جریانهای دلالی بازیکن بهرهمند میشوند، بازیکنان فضایی بدون نقد واقعی را تجربه میکنند و فقط مشتی تحسین و فحاشی در موقعیتهای مختلف میشنوند. برای مدیران موقعیت لاپوشانی اشتباهات و فساد پدید میآید و آشفتهبازاری راه میافتد که بیا و ببین. در این فضا هر نقدی، طرفداری یا تخریب تلقی میشود و به شکلی بیمارگونه همه چیز تحت تأثیر یک شلوغبازار مجازی است. موجها میآیند و تخریب میکنند و میروند و موج بعدی هر دم در راه است. اسم این همه بیهودگی را میگذارند تولید محتوای مجازی.در این فضا، تعصب باشگاهی به جای اینکه در یک مسیر حرفهای به اعتبارسازی برای باشگاه منجر شود، به یک جریان بیهدف، پر از اغراق و دغل تبدیل میشود که همواره در جدل با فوتبال است، به جای آنکه در عشق به فوتبال کارکرد داشته باشد.
ایران ورزشی