Mr Elevenخب به خاطره از خودم بگم😃
قبلا که تو خونه سازمانی بودیم،حدود ۱۲-۱۳سالم بود،راهروی منتهی به دستشوییمون خیلی طولانی بود...
منم ترس شدید داشتم،اون موقع هم نوجوون بودم ولی خب بازم خیلی میترسیدم...
نصفه شب پاشدم برم توالت،یهو دیدم ته راهرو یکی وایستاده،چشمامو یه لحظه مالیدم یهو دیدم یکی انگار سرش پایینه،استایل این راهبه ها وایستادم،بدو دوییدم سمت اتاقم،پامم خورد به مبل ولی اهمیت ندادم...
از ترس رفتم تو حموم کارمو کردم😐😐😐😂😂😂😂