۱- وقتی مسایل بر خلاف میل او بود، میگفت: زمان یادگیری و تغییر است.
۲- از چالشهای زندگی نمیترسید.
۳- معتقد بود برای پیروزی در هر امری باید شریک داشت.
۴- در جنگ جهانی دوم بارها بر فراز آسمان آلمان پرواز کرد.
۵- سخنرانیهای او یک مجموعه ۱۸ جلدی است.
۶- با Fact تصمیم میگرفت.
۷- قدرت خارقالعاده در تمرکز داشت.
۸- وقتی اشتباه میکرد از زیردستان خود عذرخواهی میکرد.
۹- از مخالفان خود انتقام نمیگرفت.
۱۰- معنای استراتژی را آمادگی برای جابهجایی اولویت ها میدانست.
۱۱- ۹۰درصد مدیریت را در هماهنگی امور با دیگران میدانست.
۱۲- از هیچکس متنفر نبود.
۱۳- در دو دوره نخستوزیری (مجموعاً ۹ سال) حدود یازده هزار یادداشت دستنویس کاری برای زیرمجموعه خود نوشت.
۱۴- در هر لحظه برای مسایل دور از انتظار آمادگی داشت.
۱۵- برای سخنرانیهای خود بسیار وقت میگذاشت.
۱۶- در ۲۱سالگی، متون فلاسفه و اقتصاددانان بزرگ را خوانده بود.
۱۷- از نظر او، مدیریت جز حل و فصل بحران نیست.
۱۸- اعتقاد داشت برای موفق شدن باید اول ناکامیها را قبول کرد.
۱۹- با افراد قوی کار میکرد؛ حتی اگر بحث برانگیز باشند.
۲۰- در سخنرانی همیشه یک درخواست مهم از مخاطبان خود داشت.
۲۱- از منظر او توانایی افراد را باید در سطح درک آنها از جزئیات سراغ گرفت.
۲۲- معتقد بود افراد قوی عموماً آمادگی کنار آمدن را دارند. ضعیفها بیشتر دعوا میکنند.
۲۳- مسایل سخت با مخالفان داخلی و خارجی خود را سر میز ناهار یا شام مطرح میکرد.
۲۴- در سخنرانیها با محاسبه قبلی، چند بار مکث میکرد.
۲۵- بهترین فرصت برای نمایش شجاعت را زمانی میدانست که شرایط بد است.
۲۶- از ۹ صبح تا ۲ بامداد روز بعد کار میکرد (۱۷ ساعت کار در روز!).
۲۷- بهترین واکنش به توهین را سکوت میدانست.
۲۸- معتقد بود زندگی ذاتاً بهم ریخته است ولی باید یک هدف والا داشت.
۲۹- عاشق زندگی کردن بود.
۳۰- با دستان خود نیز کار میکرد: ۲۰۰ آجر در روز را برای ساختن خانه روستایی پیشخدمت خود آجرچینی میکرد.
نویسنده: محمود سریعالقلم