همه ارزشها از درون ما نشات می گیرد.
همه ما بر سر یک توصیف خاص مثل درخت با هم توافق داریم.
اما وقتی در مورد مثلا یک مرد خوب یا بد صحبت می کنیم، ارزشهایمان به توصیف هایمان اضافه می شود و این جاست که مخالفتهای ما با یکدیگر شروع می شود و تقریبا غیر ممکن است که به هر چیز معنی داری که درک می کنیم ارزش خوب یا بد اضافه نکنیم.
دیروز به چند نفر ارزشی را چسبانده اید؟ به همسایه، مغازه دار، صاحب خانه، دختر یا پسر و... از صفتهایی مثل تنبل، به درد نخور و مانند اینها در روز چند بار استفاده می کنید؟
شما آنگونه که دوست دارید به دیگران ارزش می دهید و ارزشهایی که به دیگران می دهید بسیار شبیه تصاویری است که در ذهن دارید.
طبق نظریه انتخاب
ما انتخاب می کنیم آنگونه که دوست داریم به چیزها برچسب بزنیم.همه ما از دو نوع برچسب استفاده می کنیم، یکی خوب و دیگری بد. به محض آنکه چیزی را می بینیم، که با آنچه می خواهیم متفاوت است ناخودآگاه از دسته برچسبهای بد به آن می چسبانم. و چنانچه تصاویر ذهن ما با آنچه می خواهیم همسان بود یک برچسب خوب به آن تصویر اضافه می کنیم اما برچسبهای بد باعث می شود خود را با بحث کردن، دعوا کردن، غیبت کردن، موعظه کردنهای بی فایده خسته کنیم.برچسبهای ما تاثیر مستقیم بر رفتارهای دیگران می گذارد.
حال چگونه می توان از زدن برچسبهای ضد ارزشی دوری کنیم؟
باید یاد بگریم که صبور و بردبار باشیم و به سرعت از برچسبهای ضد ارزشی استفاده نکنیم و هر زمان که خواستید به کسی برچسب ضد ارزشی بزنید، صبر کنید و از خود سوال کنید. آیا این برچسب مرا به چیزی که می خواهم می رساند؟
هر چه از برچسب کمتری استفاده کنیم بیشتر می توانیم زمام زندگی خود را به دست بگیریم. همه ما دارای فیلترهای ارزشگذاری هستیم و از آنها برای دسته بندی ادراکات به عنوان مثبت، منفی یا خنثی استفاده می کنیم. مثلا اگر فیلتر افراد پول باشد همه چیز را از زاویه قیمت می بینند.
انتخاب ارزش ها
انتخاب یک ارزش نسبت به ارزش دیگر باعث انجام رفتار و طرز فکر انسانها می شود.
مثلا دوست خوبی دارم که سیگاری است. من سیگار کشیدن را بد ولی دوستم را آدم خوبی می دانم. این دو ارزش با هم در تضاد هستند، پس یا باید دوستی را تمام کنم یا سیگار کشیدن او را تحمل.
جدی ترین عیب نظام های ارزشی این است که آزادی را از بین می برد و تنها یک ماشین می تواند برای همیشه پیرو یک نظام ارزشی باشد.در هر موقعیتی به جای آنکه به آن نظام ارزشی اتکا کنیم، سعی کنید آنرا ارزیابی نمایید تا زندگی خود را در دستان بگیرید. هر چه از برچسبهای ضد ارزشی کمتری نسبت به دیگران استفاده کنیم مشکلات کمتری برای حفظ ارتباط موثر با آنها داریم. پس هرچه نظام های ارزشی کمتری داشته باشیم، کمتر به دیگران برچسب می زنیم و رفتارهای آنها را بد می بینیم، نه خودشان را. در نتیجه رفتاری منعطف تر و خلاق و تاثیرگذارتری با دیگران برقرار می کنیم.
نظام های ارزشی به ما قول می دهند که همیشه نیازهای ما را برطرف کنند. پس ما از آنها پیروی می کنیم و اگر این قول انجام نشود که اغلب انجام نمیشود، بخش اعظمی ار وضعیت کنونی ما تحت تاثیر این نظامهای ارزشی مخدوش می شود.
بهترین و کارامدترین کار ، دیدن و کنار آمدن با دنیا، بدون این نظام های ارزشی است.