مطلب ارسالی کاربران
متنی درباره مادر
#مادر تمام روز کار می کند، در خیالات خود شاد و غمگین است، بی آنکه کمترین امتیازی به خاطر شرایط خود توقع داشته باشد، صدایش صاف است، برای صحبت عادی خیلی بلند است اما وقتی آدم غمگین است و ناگهان این صدا را پس از مدتی می شنود، برایش خوب است. الان مدتهاست که مدام شِکوه کرده ام که همیشه مریض هستم، اما هرگز مرض مشخصی ندارم که مرا وادار کند به رختخواب بروم. این اشتیاق مسلماً بیشتر به این واقعیت برمی گردد که می دانم مادر چه قدر می تواند باعث آسودگی خاطر آدم شود، مثلاً موقعی که روز به صورت رخوت آمیزی به شب تبدیل می شود، از سر کار با نگرانی و دستورهای شتابزده اش برمیگردد و یک بار دیگر باعث می شود روز، که هنوز هم تا دیر وقت پائیده، دوباره شروع شود و بیمار را از جا بلند کند تا به کمک مادر برود. باید یک بار دیگر چنین چیزی را برای خودم بخواهم، چون آن وقت می باید ضعیف شوم، از این رو به هر چه مادرم می کند خشنود می شوم، و می توانم با توانایی بیشتر خاص دوران سالداری برای خشنودی، از لذت کودکی کیف ببرم.
دیروز به فکرم رسید که من هیچوقت مادرم را چنان که سزاوارش است و من می توانسته ام، دوست نداشته ام.
#یادداشت_ها
فرانتس کافکا
ترجمهی مصطفی اسلامیه