سلام
در نخستین دوره رقابتهای جام تخت جمشید. دو هفته تا باز شدن مدارس. دو هفته تا آغاز سال تحصیلی. دو هفته تا بازگشت به دبیرستان. روزهای عذابآور پایان تابستان. تمام شدن تابستان. فرارسیدن مهرماه. درس و مدرسه. معلم و امتحان. روزهای باقیمانده. بازی بزرگ. چهارنفری به سوی استادیوم صدهزار نفری. بیشتاب و عاری از دغدغه بلیت و یافتن جا. طبقه بالای استادیوم. روی سکوهای شرقی. با دو رفیق پرسپولیسی و یک تاجی. مینشینی تا عجیب ترین، تا غیرمنتظره ترین، تا به یادماندنیترین بازی تاریخ فوتبال باشگاهی ایران را تماشا کنی. در غیاب دوربینهای تلویزیونی تماشا کنی. دوربینهای تلویزیونی راهی ورزشگاه دیگری شدهاند تا رقابتهای مسابقات قهرمانی کشتی جهان را ثبت کنند. دوربینها صحنههایی را ثبت میکنند که کسی آن را به یاد نمیسپارد. دوربینها نیستند تا صحنههایی را ثبت کنند که همه نسلهای بعدی آرزوی تماشاشان را خواهد کرد. تو شاهد صحنههایی هستی که فقط حدود پنجاه هزار نفر نشسته روی سکوها آنها را میبینند. میبینند و در ذهن ثبت میکنند. دیگران نمیبینند و فقط قصههایش را خواهند شنید. قصههایش را خواهند خواند. میشنوند و میخوانند و آرزو میکنند آنجا بودند. روی همان سکوها کنار تو... بازی ساعت شش آغاز میشود و دو ساعت بعدش، ساعت هشت، احساس میکنی تاریخ چه مفهومی دارد. چراکه همان اطراف بودهای. روی این سکوها. رایکوف بزرگ برابر آلن راجرز تماشاگرپسند. میگویند همان صبح از انگلیس به تهران بازگشته. میگویند مردانش را دیگران تمرین دادهاند. اما او امروز این جاست. در این روز تاریخی. روی آن نیمکت. نامش را اینجا ماندنی خواهد کرد. در کمتر از دو ساعت.
اولین نبرد پرسپولیس و تاج دور از امجدیه. در خانه جدید فوتبال تهرانی ها. در استادیوم صدهزار نفری. دو تیم ده امتیازی (با احتساب دو امتیاز برای هر پیروزی). دو تیم بدون شکست. دو تیم بالای جدول. نیکلای پتریچیان داور رومانیایی جلوی بازیکنان راه میرود. ده روزی میشود در ایران است و هفته پیش بازی پرسپولیس و پاس را قضاوت کرده که صفر صفر پایان یافته. او پرسپولیسیها را خوب میشناسد. او نمیداند این جا بر خلاف آن دیدار بارها در سوتش خواهد دمید و نقطه میانه میدان را نشان خواهد داد. بارها و بارها. پرسپولیسیها پشت سر او وارد میشوند تا تاریخ را عوض کنند: بهرام مودت، ابراهیم آشتیانی، مسیح مسیح نیا، جعفر کاشانی، رضا وطن خواه، ایرج سلیمانی، علی پروین، اصغر ادیبی، حسین کلانی، اسماعیل حاجی رحیمی پور و همایون بهزادی. راجرز به اطراف مینگرد و چرخی میزند و برای همه دست میزند. برخلاف رایکوف.
تاجیها شانه به شانه پرسپولیسیها وارد میشوند. تاجیها نمیدانند تاریخ چه شلاقی به آنها خواهد زد. شلاق... شلاق... شلاق. نمیدانند چه بر سرشان خواهد آمد: منصور رشیدی، نصرالله عبداللهی، اکبرکارگرجم، جوادالله وردی، عزت جان ملکی، کارو حق وردیان، جواد قراب، علی جباری، محمدرضا عادل خانی، حسن روشن و غلام حسین مظلومی. غایب بزرگ صفر ایرانپاک از جبهه پرسپولسی هاست. یعنی پرسپولیس بهترین گلزنش را در اختیار ندارد. درحالیکه ترکیب مظلومی و روشن در خط حمله تاج ترسناک به نظر میرسد. خوفناک. ده دقیقه آغازین همراه با درگیریهای بیرحمانه است. جباری برابر ادیبی. حق وردیان برابر سلیمانی، جان ملکی برابر حاجی رحیمی پور. آنها از مصدم کردن یکدیگر ابایی ندارند. ساقهای یکدیگر را نشانه نشانه میروند. گلادیاتور مآبانه بازی میکنند ولی این اتفاق دوام چندانی ندارد و کمکم آرام میگیرند. بازی آرام میشود. از حملههای احساسی متداول پرسپولسیها و سانترهای متوالیشان روی دروازه خبری نیست. از بازی سنجیده و زمینی تاج هم نشانی به چشم نمیخورد. اکبر کارگرجم که معمولا در دفاع بازی میکند در دفاع کناری قرار گرفته. بیش از یک سوم بازی سپری شده و گلی به ثمر نرسیده. حال و هوای بازی یادآور دیدارهای کرکری خیابانی هم هست. اما سرانجام داور پس از چند نفوذ حاجی رحیمی پور که عزت جان ملکی را عذاب میدهد، به نشانه خطا روی او در سوتش میدمد. دقیقه 31: پروین آرام ضربهاش را مینوازد. آشتیانی توپ دفع شده را روی دروازه ارسال میکند. رشیدی برای مهار توپ مردد است. تردید... تردید... تردید ولی کلانی تردید به خود راه نمیدهد و با سرعت جلو میاید. سریع... سریع... سریع. ولی ضربهاش آرام است. عبداللهی جان میکند ولی با توپ وارد دروازه میشود: 1-0.
ستارههای تاجی که بیشترشان ملیپوش هستند خشمگین میشوند و به خشونت روی میآورند، اما پیش از پایان نیمهاول گل دوم را هم میخورند. دقیقه43: پروین توپ را به سلیمانی میدهد و او با شوت سرکشی از فاصله بیست و پنج متری دروازه رشیدی را نشانه میرود. توپ زوزه کشان به پرواز در میاید. دروازه باز میشود: 2-0. رفیق تاجی با اطمینان از جبران دو گل در نیمهدوم حرف میزند. با آب و تاب. از تعویض های جادویی رایکوف بزرگ. از نیمکتنشینان بزرگ. او به رایکوف ایمان دارد. جبران دو گل همیشه محتمل به نظر میرسد. دیدارهای 2-2 پرشماری را مرور میکنی. ولی رایکوف بزرگ نیمهدوم را بدون تعویض آغاز میکند. بدون تغییر. نیمکتنشینان بزرگ روی نیمکت باقی میمانند. رایکوف هنوز به بازیکنان تو میدان اعتماد دارد. اعتماد... اعتماد... اعتماد اما نیمهدوم برخلاف انتظار با حملههای پرسپولیس شروع میشود. با ارسال سانترهایی از جنس پرسپولیس آلن راجرز تماشاگرپسند. رایکوف بزرگ اشتباه کرده. اشتباه... اشتباه... اشتباه. دقیقه 50: توپ با چند پاس پشت پرسپولیسیها به حاج رحیمی پور میرسد. او توپ را سانتر میکند. کاپیتان بهزادی آن جاست؛ روی محوطه جریمه و با شلیک سر توپ را سمت راست دروزاه جای میدهد (احتمالا بهترین گل بازی): 3-0. رشیدی درمانده شده. درمانده... درمانده... درمانده . مدافعانش سردرگماند و کناریها نمیتوانند جلو نفوذ پرسپولیس را بگیرند. رفیق تاجی زیر لب زمزمه میکند: ای کاش حجازی بازی میکرد.ای کاش... و دیگر نمیفهمی چه میگوید. رشیدی سرش را آرام تکان میدهد. او که همیشه از نیمکتنشینی و فرار کردن پشت سر حجازی گله میکرد احتمالا آرزو میکند کاش حجازی در این دیدار به میدان میآمد و او روی نیمکت مینشست.ای کاش...ای کاش...ای کاش...
تاج چند پاره میشو. شکست را میپذیرد. دستها را بالا میبرد. دیدار 3-3 پایانیافتهای را به یاد نمیآورید. باران گل ادامه خواهد داشت. دقیقه 57: ایرج سیمانی بار دیگر در محوطه جریمه حاضر میشود. نه قراب، نه جباری و نه حق وردیان او را که درخششی کمنظیر دارد، زیر نظر نگرفتهاند. مهارش نکردهاند. الله وردی و عبداللهی بدترین بازی زندگی حرفهایشان را ارائه میدهند. سلیمانی این بار با ضربهای سرکش نقطه پایین راست دروزاه رشیدی سرگیجه گرفته را نشانه میرود: 4-0. گروهی از تاجیها شعار «حجای، حجازی» را سر میدهند و پرسپولیسیها شعار «مامنتظر پنجمی هستیم. . و رایکوف بزرگ سرانجام به تغییر روی میآورد. تغییر... تغییر... تغییر. نیمکتنشینان بزرگ از روی نیمکت بلند میشوند. هادی نراقی و مسعود مژدهی جای روشن و مظلومی را میگیرند. سپس حجازی درون دروازه میایستد. برای لحظاتی به نظر میرسد در میدان تعادلی به وجود آمده، ولی ستارههای تاج نمیتوانند فاصله عمیق ایجاد شده را کم کنند. نمیتوانند گل بزنند. نمیتوانند... نمیتوانند... نمیتوانند... بهزادی در دقایق پایانی دو گل دیگر میزند. دقیقه 88: سانتر کلانی. اشتباه حجازی. ضربه بهزادی آسوده خیال: 5-0. دقیقه 90: سانتر دیگری از حاج رحیمی پور. چند ضربه بیهدف در محوطه جریمه. سرانجام بهزادی سرطلایی در آستانه 32 سالگی با ضربه پا دروازه حجازی را باز میکند تا سه گله شود و معروفترین گلهایش را با پا زده باشد. تا جایگاهی بیهمتا در تاریخ مسابقات دو رقیب ازلی بیاید. حجازی هم در شکست بزرگ سهیم شده. رشیدی دیگر تنها نیست. بارش کمی سبکتر شده. فقط کمی.
تاجیها پس از پایان بازی بلافاصله ادعا خواهند کرد پرسپولیسیها از داروی محرک استفاده کردهاند. دوپینگ کردهاند. فدراسیون دست به کار گرفتن نمونه ادرار بازیکنان پرسپولیس میشود و تقاضای پنج هزار تومان از باشگاه تاج برای انجام آزمایشات میکنند. تاجیها زیر بار نمیروند. نمیروند و نمونهای راهی آزماشگاه نخواهد شد. نتیجه 6-0 بر تاریخ فوتبال ایران حک میشود و شعار «شش تایی ها» برای همیشه باقی خواهد ماند. تیمسار پرویز خسروانی دستور تشکیل کمیته مخفی را برای کشف دلایل این شکست سنگین صادر خواهد کرد. زمزمه شب زندهداری چند بازیکن به گوش خواهد رسید. تیمشار در نخستین تمرین پس از شکست شش گله در روزشگاه وحیدیه، در سالن غذاخوری فریاد بر میآورد. خواهد گفت: «شکست شما افتضاح بود. در تاریخ باشگاه تاج سابقه نداشته تیم این چنین مفتضحانه و ننگآور ببازد. شما باعث این ننگ بزرگ شدهاید. شما که شنیدهام پیش از مسابقه بساط عیش و نوش به پا کرده بودید. شما که از امکانات باشگاه، پول کافی و هه چیز بهرهمند هستید. چرا این طور بازی کردید؟ چرا آبروی مرا بردید؟ چرا باعث شدید مردم برای این باخت به من ناسزا بگویند و حرفهای نامربوط بزنند؟ اگر چنین باشد تیم تاج را منحل خواهم کرد. دستور خواهم داد عکسهای شما را جایی به دیوار بزنند و زیرش بنویسند اینها باعث ننگ باشگاه تاج و انحلال تیم فوتبالش شدند... » جوادالله وردی واکنش نشان خواهد داد. او را از جلسه بیرون خواهند انداخت. کمیته تحقیق رشیدی و الله وردی را مقصر شکست قلمداد خواهند کرد. آن دو از همراهی تیم محروم خواهند شد. الله وردی مصاحبه پر تب و تابی انجام خواهد داد. از دورانی به دوران دیگر از خود دفاع خواهد کرد. دیگر برای تاج به میدان نخواهد رفت و با قراردادی دوازده هزار تومانی پر سروصدای، که رسانهها را به وجود میآورد، راهی پرسپولیس شد. رشیدی میگوید ایران را ترک خواهد کرد. میگوید به استرالیا خواهد رفت. ولی فصل بعد به تاج باز خواهد گشت. تاج یک ماه پس از این شکست ادعا خواهد کرد داوران علیه آنها سوت میزنند. ادعا خواهد کرد تماشاگران علیه آنها شعار میدهند. ادعا خواهد کرد بازیکنانشان را در رختکن سنگ باران میکنند. ادعا خواهد کرد فدارسیون فوتبال از آنها دفاعی نمیکند. ادعا خواهد کرد ابوالقاسم حاج ابوالحسنی در بازی با برق علیه آنها قضاوت کرده. ادعا خواهد کرد محمود بیاتی، مربی تیم ملی پیش از بازی با استرالیا توماری علیه باشگاه تاج جمع کرده. ادعا خواهد کرد محمود بیاتی باشگاه برق را به نبرد علیه آنها فراخوانده. ادعا خواهد کرد کارگردانان تیم ملی تیشه به ریشه باشگاه میزنند. ادعا خواهد کرد پاداش بازیکنانشان برای حضور در تیم ملی کمتر از پرسپولیسیها بوده... ولی هیچ یک از اینها سنگین شکست شش گله را کم نخواهد کرد. هرگز. هیچ وقت.
شب خوش