مطلب ارسالی کاربران
💥 یادش بخیر.. زود رد میشه.. خیلی سال پیش غروبا تو کوچه دخترای ۱۰-۱۲ ساله جمع میشدن، یه شعری میخوندن من خاطرم نیست دقیق... فقط یادمه آخرش این بود: گمشده پیدا شده، عاشق لیلا شده... یه دختری هم اسمش لیلا بود... دوست داشتین ادامه اش رو تو متن آوردم بخونین
این دختر که فک کنم حدودا ۹ یا ۱۰ سالش بود وقتی این شعرو بچه ها میخوندن گریه میکرد که چرا اسم منو میگین.... نمیدونم شاید یه حس خجالت درش بوجود میومد.....
چند بار مادر خدابیامرزم نازش کرده بود که عزیزمن با تو نیستن یه لیلا دیگه رو میگن ولی همچنان مرغش یه پا داشت و وقتی این شعرو میخوندن گریه میکرد....
دوران بچگی هم سادگی های خودش رو داره.... یادش بخیر.....
تصادفا بعدِ چند مدت دیدمش، یه سلام احوالپرسی کردیم و بنده خدا یه گریزی هم به اون خاطرات زد و یاد مادرم رو کرد....
لیلایِ ما هم از دست رفت و گم شد...