traxtur ❤هیجان انگیز که زندگی الان من خیلی یکنواخته ولی یادمه بچه که بودم یه بار یه کپسولی انداختم توی جیب یه پیرمرده که توپ ام رو پاره کرده بود
یه بار هم سوم دبیرستان چون واسه کنکور می خوندم نمرات مستمرم داغون شده بودن با رفیق ام تصمیم گرفتیم دفتر نمره رو کش بریم اون سر معلم ورزش رو گرم کرد منم از بغل دستش دفتر نمره رو کش رفتم از دیوار مدرسه انداختم بیرون😂